الگوهای رفتاری امام علی(ع) و امور اطلاعاتی، امنیتی

محمد دشتی

نسخه متنی -صفحه : 22/ 13
نمايش فراداده

امام على عليه السلام و شناساندن ناكثين (اصحاب جمل)
آگاه باشيد، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده، و سپاه خودرا از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند،و باطل به جايگاه خويش پايدار شود.
سوگند به خدا ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند، آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند،و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند.
اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست، مهمترين دليل آنها به زيان خودشان است، مى خواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده، بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت هاست مرده، وَه چه دعوت كننده اى؟!  دعوت كنند، طلحه و زبير و عائشه مى باشند.
و چه اجابت كنندگانى؟! همانا من به كتاب خدا و فرمانش درباره ناكثين خوشنودم.

2 - شناخت دشمنان و باورهاى آنان

اگر در طول جنگ از افكار و اهداف شيطانى دشمن بى خبر باشيم و باورهاى دروغين او را نتوانيم شناسائى كنيم، هرگز امكان يك روياروئى صحيح با دشمن را نخواهيم داشت، كه نيروهاى اطّلاعاتى نقش تعيين كننده اى در اين مسئله دارند.

الف - آگاهى از سياستهاى شيطانى معاويه

امام على عليه السلام از سياست هاى شيطانى معاويه آگاهى داشت و بوسيله نيروهاى اطّلاعاتى خود هموراه تحرّكات معاويه را زير نظر داشت كه به لشگريان خود فرمود:
وَ عَلَيْكُمْ بِهذَا السَّوادِ الأعْظَمِ، وَالرِّوَاقِ المُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فى كِسْرِهِ، وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً، وَ أَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلاً.
فَصَمْداً! حَتَّى يَنْجَلِىَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَ أنْتُمُ الأَعْلُوْنَ، وَاللّهُ مَعَكُمْ، وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ.(59)
به آن گروه كثير و سراپرده پر زرق و برق (معاويه) به سختى حمله بريد، و در دل آن به نبرد بپردازيد كه شيطان در كنار آن پنهان شده، دستى براى حمله به پيش دارد، و پائى براى فرار به عقب نهاده.
مقاومت كنيد تا عمود حق بر شما آشكار گردد شما برتريد! خدا با شما است و از زحمات شما نمى كاهد

ب - آگاهى از حالات روانى ناكثين

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نسبت به حالات روانى سران ناكثين فرمود:
وَقَدْ أرْعَدُوا وَ أَبْرَقوا، وَ مَعَ هذَيْنِ الاَمْرَيْنِ الْفَشَل؛ وَلَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِع، وَ لا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ.(60)
(طلحه و زبير و پيروان آنها در آغاز رعد و برقى نشان دادند، امّا پايانش چيزى جز سستى و ناتوانى نبود، ولى روش ما به عكس آنها بود، ما تاكارى انجام ندهيم رعد و برقى نداريم، و تا نباريم سيلابهاى خروشان به راه نمى اندازيم، برنامه ما عمل است نه سخن!)
كه روانشناسى ناكثين را به خوبى بيان فرمود.
و شعارگرائى آنان را توضيح داد.
و نسبت به شخص زبير، كه يكى از سران ناكثين بود و فكر مى كرد مى شود بيعت با امام على عليه السلام را شكست، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام افشاگرانه فرمود:
يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ، وَلَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ، فَقَدْ أقَرَّ بِالْبَيْعَةِ، وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ. فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ، وَ إلاّ فَلْيَدْخُلْ فِيَما خَرَجَ مِنْهُ.(61)
(زبير خيال مى كند كه بيعتش تنها با دست بوده نه با دل!، پس او اقراربه بيعت مى كند، ولى مدعى است كه با قلب نبوده است، بنابراين بر اولازم است، بر اين ادعا دليل روشنى بياورد وگرنه بايد به بيعت خود باز گردد و به آن وفادار باشد)

ج - آگاهى از شيوه هاى شيطانى سران قاسطين و مارقين

امام على عليه السلام براى آگاهى مردم نسبت به ادّعاهاى پوچ ناكثين، در سخنرانى هاى گوناگونى افشاگرانه علل انحراف آنان را توضيح داد.
و بهانه هاى دروغين طلحه و زبير را پاسخ فرمود.
و سوابق تاريخى آنان و شركتشان را در قتل خليفه سوم، و تلاش آنها را در روز بيعت يك يك برشمرد.
زيرا ناكثين شهر بصره را در اختيار گرفته بودند و شورش كردند.
بايد امّت اسلامى با بصيرت و آگاهى به جنگ آنان برود.
كه آغاز نبرد در جبهه داخلى بود،
امام على عليه السلام در يك سخنرانى افشاگرانه ابتدا مردم را نسبت به اخبار سياسى كشور توجيه كرد و سپس ادّعاهاى باطل ناكثين را جواب داد، و فرمود:
أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى  أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعُ الْبَاطِلُ إِلى  نِصَابِهِ.
وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نَصِفاً. وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ: فَلَئِن كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَلَئِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُوني، فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ.
وَإِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ، وَيُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي ! مَنْ دَعَا ! وَإِلَامَ أُجِيبَ ! وَإِنِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَعِلْمِهِ فِيهمْ.
(آگاه باشيد! شيطان حزب و طرفداران خويش را بسيج كرده، و سپاه خود را گرد آورده است تا بار ديگر ستم را به جايش برگرداند، و باطل را به جايگاه نخستينش باز فرستد.
به خدا سوگند آنها هيچ منكرى از من سراغ ندارند، انصاف را بين من و خود حاكم نساختند.
آنها حقى را مطالبه مى كنند كه خود آن را ترك گفته اند.
انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند.
اگر در ريختن اين خون شريكشان بوده ام پس آنها نيز سهيمند، و اگرتنها خودشان مرتكب شده اند كيفر مخصوص آنها است.
مهمترين دليل آنان به زيان خودشان تمام مى شود، از پستانى شيرمى خواهند كه مدّتها است خشكيده، بدعتى را زنده مى كنند كه زمانهااست از بين رفته.
چه دعوت كننده اى!؟ و چه اجابت كنندگانى؟!
من به كتاب خدا و فرمانش درباره آنها راضيم)
شناخت معاويه
و در معرّفى توطئه هاى شيطانى معاويه فرمود:
اَلا و اِنّ مُعاوِيَةَ قَادَ لُمَة مِنَ الْغُواةِ وَ عَمسَّ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلوا نُحُورَهم اَغْراضَ المنيّة(62)
(آگاه باشيد معاويه گروهى از تبهكاران متجاوز را بسيج كرد، و كانال هاى اطّلاعات و اخبار حق را بر آنان بَست تا آنجا كه حاضرند گردنهاى خويش را زير شمشير قرار دهند)
و در يك سخنرانى افشاگرانه، سياست دروغين معاويه را شناساند و با سياست توحيدى مقايسه و ارزيابى فرمود:
وَاللّهِ ما مُعاوِيَة بِأدْهى مِنّى، وَلكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجر، وَ لَولا كِراهِيَّة الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أدْهَىَ النّاس (63)
(سوگند به خدا معاويه از من زيرك تر و سياستمدارتر نيست، امّا اونيرنگ مى زند و گناه و جنايت مرتكب مى شود، اگر نبود زشتى نيرنگ، من سياستمدارترين انسان ها بودم.)
شناخت عمروعاص
و در افشاى يكى ديگر از سران قاسطين عمروعاص در يك سخنرانى فرمود:
وَلَمْ يُبايعْ حَتّى شَرَطَ اَنْ يُؤتِيَهُ على الْبَيْعَةِ ثمناً(64)
(بيعت نمى كند مگر آنكه در يك معامله سياسى، در برابر بيعت سرمايه اى به دست آورد.)
يعنى طرفدارى عمروعاص از معاويه بر اساس عقيده و ايمان نيست بلكه پول پرستى و قدرت طلبى او را منحرف كرده است و درسخنرانى ديگرى بيشتر ماهيت او را شناساند.
عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ ! يَزْعَمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً، وَأَنِّي امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ: أُعَافِسُ وَأُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً، وَنَطَقَ آثِماً.
أَمَا - وَشَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ - إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ، وَيَعِدُ فَيَخْلِفُ، وَيُسْأَلُ فَيَبْخَلُ، وَيَسْأَلُ فَيُلْحِفُ، وَيَخُونُ الْعَهْدَ، وَيَقْطَعُ الْإِلَّ ؛ فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَآمِرٍ هُوَ ! مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا، فَإِذَا كَانَ ذلِكَ كَانَ أَكْبَرُ مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ الْقِرْمَ سُبَّتَهُ.
أَمَا وَاللَّهِ لََيمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ، وَإِنَّهُ لََيمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ، إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى  شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً، وَيَرْضَخَ لَهُ عَلى  تَرْكِ الدِّينِ رَضِيخَةً.(65)
(شگفتا! پسر آن زن بدنام در ميان مردم شام نشر مى دهد كه من اهل مزاح هستم مردى شوخ طبع، كه مردم را سرگرم شوخى مى كند.
حرفى به باطل گفته! و سخنى به گناه انتشار داده است.
آگاه باشيد بدترين گفتار؛ دروغ است او سخن مى گويد و دروغ مى گويد، وعده مى دهد و تخلف مى نمايد، درخواست مى كند و اصرارمى ورزد، اگر از او چيزى درخواست شود بخل مى كند، به پيمان خيانت مى نمايد، و پيوند خويشاوندى را قطع مى كند، به هنگام نبردسر و صدا راه مى اندازد و تهيج و تحريص مى نمايد.
(امّا اين سر و صدا)
تا هنگامى است كه دست به شمشيرها نرفته، در اين هنگام براى رهائى جانش بهترين و بزرگترين نقشه اش آن است كه جامه اش را بالا زند وعورت خود را آشكار سازد تا از كشتن او چشم پوشى شود!
آگاه باشيد به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از شوخى و سرگرمى بازمى دارد، ولى او را فراموشى آخرت از گفتن سخن حق بازداشته است اوحاضر نشد با معاويه بيعت كند جز اينكه از او مزدى به دست آورد، ودر برابر از دست دادن دينش بهائى گرفت).
شناخت مارقين (خوارج)
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام ابتدا نسبت به اهداف خوارج به مردم آگاهى داد و علل انحراف آنها را بر شمرد،
سپس خوارج فريب خورده را نصيحت كرده از آينده دردناكشان ترساند.
در يك سخنرانى به علل گمراهى آنان اشاره كرد و هشدارشان داد.(66)
و در سخنرانى ديگرى مردم را آگاهى لازم داد كه:
جنگ من با خوارج را رسول خدا صلى الله عليه و آله مطرح فرمود،
من جايگاه نبرد را، و تعداد كشتگان آنها را مى دانم، و اندازه فراريان آنها را اطّلاع مى دهم.(67)
و در كلام ارزشمند ديگر از آينده خوارج و تداوم انحراف فكريشان صحبت كرد كه :