الگوهای رفتاری امام علی(ع) و امور اطلاعاتی، امنیتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهای رفتاری امام علی(ع) و امور اطلاعاتی، امنیتی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدارى فاصله بگيريد.
سپس نامه كوچكى را از لابلاى تاب‏ هاى گيسوىِ بلند خود بيرون آورد و به حضرت على عليه السلام داد و توطئه جاسوسى طرفداران قريش ناكام ماند.
پيامبر از اينكه يك مسلمان سابقه‏ دارى كه حتى در لحظات سختِ اسلام، به يارى اسلام شتافته، دست به چنين كار ناشايسته‏ اى زده است، سخت ناراحت شد.
فوراً حاطب را احضار كرد و درباره دادن چنين گزارشى از او توضيح خواست.
وى به خدا و رسول وى سوگند ياد نمود و گفت:
كوچكترين تزلزلى به ايمان من راه نيافته است.
ولى پيامبر مى‏ داند كه من در مدينه با حالت تجرّد بسر مى‏ برم و فرزندان و خويشاوندان من در مكّه تحت فشار شكنجه قريش مى‏ باشند؛ منظور من از دادن گزارش اين بود كه تا حدّى از فشار و شكنجه نسبت به آنها بكاهند.
از پوزش حاطب چنين استفاده مى‏ شود كه سران قريش براى كسب اطّلاع از اسرار مسلمانان، بستگان مسلمانان را در مكّه تحت فشار مى‏ گذاردند، و رفع مزاحمت را منوط به اين مى‏ كردند كه اسرار مورد نظر آنها را به وسيله مسلمانان مدينه دريافت نموده، در اختيار آنها بگذارند.
با اينكه پوزش او موجّه نبود، ولى پيامبر روى مصالحى (از جمله سوابق او در اسلام)، عُذر او را پذيرفت و او را آزاد ساخت.
حتّى خليفه دوّم از پيامبر درخواست نمود كه گَردن او را بزند.
امّا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود :
او در نبرد بدر شركت داشت و روزى مورد لطف الهى بود، از اين جهت من او را آزاد مى‏ سازم.
خداوند بزرگ براى اينكه اين جريان بار ديگر تكرار نگردد، آياتى چند در اين باره نازل فرمود :
از آن جمله اين آيه است :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنْ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبت مى‏ كنيد، در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده كافر شده‏ اند و رسول اللَّه و شما را به خاطر ايمان به خداوندى كه پروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون مى‏ رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كرده‏ ايد؛ (پيوند دوستى با آنان برقرار نسازيد!) شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرار مى‏ كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان يا آشكار مى‏ سازيد از همه داناترم! و هر كس از شما چنين كارى كند، از راه راست گمراه شده است!(53)
(امام على عليه السلام و مسائل اطّلاعاتى)


فصل دوّم : ضرورت آگاهى دادن به مردم


1 - آگاهى دادن به مردم در مواقع ضرورى


الف - آگاهى نسبت به تحرّكات دشمن‏


يكى از وظايف مهمّ نيروهاى اطّلاعاتى كشور آگاهى از تحرّكات دشمن داخلى و خارجى است، تا اطّلاعات ضرورى را در اختيار رهبرى گذاشته و رهبر بتواند آگاهى ضرورى را براى بيدارى مردم در اختيارشان قرار دهد.
همواره بيدار باشند و دشمن را غافل مپندارند، مانند:
ألا وَ إنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إنَّ مَعِى‏ لَبَصِيرَتى:
مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِى، وَلا لُبِّسَ عَلَىَّ. وَايْمُ اللّهِ لافْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لا يَصْدِروُنَ عَنْهُ، وَلا يَعُودُونَ إلَيْهِ.(54)
(آگاه باشيد! شيطان حزب خويش را گرد آورده، و سواره و پيادگان لشكر خود را فرا خوانده است امّا من آگاهى و بينش و بصيرت خود راهمچنان همراه دارم، من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته‏ ام و بر من مشتبه نيز نشده است.
به خدا سوگند! گردابى براى آنها فراهم سازم كه جز من كسى نتواند آن‏ را چاره كند (و در آن سرانجام غرق شوند) و هرگز از آن بيرون نيايند و (آن عده) كه از آن بيرون نتوانند آمد.)


ب - آگاهى دادن از اهداف شيطانى دشمن‏


حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پس از ورود به صحراى صفّين و اطّلاع يافتن از محاصره آب فرات، خطاب به سربازان خط شكن خود فرمود:
قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ، فَأَقرُّوا عَلَى‏  مَذَلَّةٍ، وَتَأْخِيرِ مَحَلَّةٍ ؛ أَوْ رَوُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاِء ؛
فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ، وَالْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ.
أَلَا وَإِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ، وَعَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ، حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِيَّةِ.(55)
(شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند.
اكنون بر سر دو راهى قرار داريد، يا به ذّلت و خوارى بر جاى خودبنشينيد و يا شمشيرها را از خون آنها سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد.
پس بدانيد كه مرگ در زندگى توأم با شكست و زندگى جاويدان در مرگ پيروزمندانه شماست.
آگاه باشيد! معاويه گروهى از گمراهان را همراه آورده و حقيقت را از آنان مى‏ پوشاند.
تا كوركورانه گلوهاشان را آماج تير و شمشير كنند.)


2 - شناخت نيروهاى خودى


الف - شناخت كوفيان‏


امام على عليه السلام با آگاهى لازم و شناخت خُلق و خوى كوفيان در نكوهش لشگريان خود فرمود:
مُنِيتُ بِمَنْ لا يُطيعُ اِذا اَمَرْتُ وَلا يُجيبُ اِذا دَعَوْتُ
لا أباً لَكمْ مَا تَنْظِروُنَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ؟
أَمَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ، وَلا حَمِيَّةَ تحمشُكُمْ! أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً، وَ أنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً، فَلا تسمعُون لِى قَوْلاً، وَلا تُطِيعُون لِى أَمْراً، حَتَّى تَكَشَّفَ الاُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ المساءَةِ، فَمَا يُدْركُ بِكُمْ ثَارٌ، وَلا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ‏  
دَعَوْتُكُمْ إلى نَصْرِ اخوانِكُمْ فَجِرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الأَسَرِّ، وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النّضو الأَدْبَرِ، ثُمَّ خَرَجَ إلَىَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ كَأَنَّمَا يُساقونَ إلى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ.(56)
(هرچه شما را دعوت مى‏ كنم اجابت نمى‏ كنيد، و هرگاه فرمان مى‏ دهم‏ اطاعت نمى‏ كنيد.
اى بى‏ اصلها! در يارى پروردگارتان منتظر چه هستيد؟
آيا دين نداريد كه شما را گرد آورد؟ و يا غيرتى كه شما را به خشم وادارد؟
در ميان شما به پا خاسته‏ ام! هرچه فرياد مى‏ كشم و از شما يارى مى‏ طلبم سخن مرا نمى‏ شنويد و از دستورم اطاعت نمى‏ نمائيد تا چهره واقعى‏ كارهاى بد آشكارا گردد نه با شما مى‏ توان انتقام خونى گرفت؛ و نه باكمك شما به هدف مى‏ توان رسيد.
شما را به يارى برادرانتان دعوت‏ كردم، همانند شترى كه از درد بنالد آه و ناله سر داديد، اما آنها نيز افراد مضطرب و ناتوانى بودند كه گويا آنها را به سوى مرگ مى‏ برند، در حالى كه آن را با چشم خود مى‏ نگرند!)


ب - نكوهش كوفيان‏


حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با اطّلاع دقيقى كه از روانشناسى حاكم بر كوفيان در اختيار داشت، خطاب به آنان فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ، الُْمجْتَمِعَةُ أَبْدانُهُمْ، الُْمخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤهُمْ، كَلامُكُم يُوهِى الصُّمَّ الصِّلابِ، وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الأَعْدَاءِ!
تَقُولونَ فى المجالِسِ: كَيْتَ وَ كَيْتَ، فَإذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِيدِى حَياد!
مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ، وَلا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَكُمْ، أعاليلُ بِأَضالِيلَ، وَسَأَلُْتمُونى التَّطْوِيلَ، دِفَاعَ ذِى الدَّيْنِ المطولِ.
لا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ! وَلا يُدْرِكُ الْحَقُّ إلاّ بِالْجِدِّ! أَىَّ دار بَعْدَ دَارِ كُمْ تَمْنَعُونَ، وَمَعَ أَىِّ إمَامٍ بَعْدِى تُقَاتِلُونَ؟
الْمَغْرُورُ وَاللّهِ من غَرَرْتُمُوهُ، وَمَنْ فَازَ بِكُمْ فَقَدْ فَازَ - واللّهِ - بِالسَّهْمِ الأَخْيَبِ، و من رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأفْوَقَ نَاصِلٍ.
أَصْبَحْتُ وَاللّهِ لا أُصَدِّقُ قولكُمْ، وَ لا أَطْمَعُ فِى نَصْرِكُمْ، وَ لا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ. مَا بَالُكُمْ؟ مَا دواؤكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ. أَقَوْلاً بِغَيْرِ عِلْمٍ! وَ غَفْلَةً من غَيْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعاً فى غَيْرِ حَقٍّ!؟(57)
(اى مردمى كه بدن‏ هاى‏ تان جمع و افكار و خواسته‏ هاى شما پراكنده‏ است!
سخنان شما سنگهاى سخت را درهم مى‏ شكند، ولى اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع مى‏ اندازد
در جلسات خصوصى ادّعاها داريد، اما به هنگام جنگ مى‏ گوئيد اى جنگ! از ما دور شو!
آنكس كه شما را بخواند فرياد او به جائى‏ نمى‏ رسد، و كسى كه شما را رها كند قلب او از آزار شما در أمان نخواهد بود.
به عذرهاى گمراه كننده‏ اى متشبث مى‏ شويد همچون بدهكارى كه (با عذرهاى نابجا) از اداء دين خود سرباز مى‏ زند (بدانيد) افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى‏ توانند ظلم را از خود دوركنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى‏ آيد.
شما كه از خانه خود دفاع نمى‏ كنيد چگونه مى‏ توانيد از خانه ديگران دفاع كنيد؟ و با كدام‏ پيشوا و امام پس از من، به مبارزه خواهيد رفت؟ به خدا سوگند فريب‏ خورده واقعى آن كس است كه به گفتار شما مغرور شود! و اگر پيروزى به وسيله شما به دست آيد پيروزى بى‏ اثرى است همانندكسى كه در قرعه، برگ نابرنده‏ اى نصيب او شود! و كسى كه بخواهدبه وسيله شما تيراندازى كند همچون كسى است كه با تيرهاى بى‏ پيكان‏ تيرانداخته است! سوگند به خدا! به آنجا رسيده‏ ام كه گفتارتان را تصديق نمى‏ كنم و به‏ يارى شما اميد ندارم و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمى‏ كنم! چه دردى داريد؟ دواى شما چيست؟ طب شما كدام است؟ آنها هم مردانى همچون شما هستند! (چرا آنها اين همه پايدارند و شمااين قدر سست؟!) آيا سزاوار است بگوئيد و عمل نكنيد؟ وفراموشكارى، بدون ورع داشته باشيد (يعنى رها كردن چيزى نه بخاطرزهد) و اميد در غير حق بورزيد؟)
(امام على عليه السلام و مسائل اطّلاعاتى)


فصل سوّم : اطّلاعات و دشمن‏ شناسى‏


1 - آگاهى از تحرّكات دشمن


حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نسبت به تحرّكات سياسى نظامى ناكثين، مردم را همواره هشدار مى‏ داد كه:
أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى‏  أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلى‏  نِصَابِهِ.
وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نَصِفاً.
وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ : فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَلَئِنْ كَانُوا وَلُوّهُ دُونِي، فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ‏  
وَإِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ، وَيُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي ! مَنْ دَعَا ! وَإِلَامَ أُجِيْبَ ! وَإِنِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَعِلْمِهِ فِيهِمْ.(58)

/ 22