تفكّر انحرافى خوارج تداوم خواهد داشت و فرمود:
كَلاّ واللّه اِنَّهُم نُطَف فى اَصْلاب الرِّجالِ وَ قَراراتِ النِّساء، كُلّما نَجم مِنْهُم قَرْن قُطِعَ حَتّى يَكوُنُ الآخِرهُمُ لصُوصَاً سَلاّبين.(68)
(نه سوگند به خدا هرگز خوارج نابود نشده اند، آنها نطفه هائى در پشت مردان و رحم زنان باقى مى مانند امّا هرگاه سر برآوردند سركوب مى شوند تا اينكه سرانجام به دزدى و راهزنى روى مى آورند.)
3 - نفوذ نيروهاى اطّلاعاتى در داخل خاك دشمن
راه پيروزى بر دشمن تنها نبرد مسلّحانه نيست، بلكه بايد دشمن را، و تحرّكات آشكار و پنهان او را شناخت كه اين مسئله، (ضرورت وجود نيروهاى اطّلاعاتى در داخل خاك دشمن) را مى طلبد.
امام على عليه السلام هم در داخل مرزهاى كشور اسلامى از نيروهاى اطّلاعاتى كمك مى گرفت تا بر امور جارى كشور، و روش مديران حكومت، نظارت كند،
و هم در خارج از مرزهاى كشور، در درون خاك دشمن داراى نيروهاى اطّلاعاتى با تجربه بود كه همواره تحرّكات دشمن را زير نظر داشت.
در اينجا توجّه به برخى از نمونه ها ضرورى است، مانند:
الف - كشف توطئه بر ضدّ فرماندار مصر
معاويه تا خواست توطئه اى عليه (قيس بن سعد)، فرماندار مصر سامان دهد، و او را لكّه دار كند و متّهم به همكارى سازد كه سرانجام حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را دچار يك حركت انفعالى كرده تا قيس راعزل كند، وبا ظهور هرج و مرج در مصر، بتواند به مصر يورش برد.
نقشه معاويه افشاء شد، زيرا اين توطئه را نيروهاى اطّلاعاتى امام على عليه السلام از شام به امام گزارش دادند.(69)
ب - كشف توطئه در مراسم حج
در مراسم حج، معاويه نقشه اى طرح كرد كه برخى از نيروهاى وفادارش به بهانه مراسم حج به ميقات و عرفات و منى رفته، مردم را بر ضدّ حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بشورانند.
امّا قبل از حركت هيئت تبليغى معاويه، نيروهاى اطّلاعاتى برون مرزى امام على عليه السلام به او گزارش دادند و امام على عليه السلام به فرماندار مكّه قثم بن عباس نوشت:
أَمَا بَعْدُ، فَإِنَّ عَيْنِى - بِالْمَغْرِبِ - كَتَبَ إِلَيَّ يُعْلِمُنِي أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ الْعُمْيِ الْقُلُوبِ، الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ، الْكُمْهِ الْأَبْصَارِ، الّذِينَ يَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ، وَيُطِيعُونَ الَْمخْلُوقَ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ، وَيَحْتَلِبُونَ الدُّنْيَا دَرَّهَا بِالدِّينِ، وَيَشْتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ ؛ وَلَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ إِلَّا عَامِلُهُ، وَلَا يُجْزَى جَزَاءَ الشَّرِّ إِلَّا فَاعِلُهُ.
فَأَقِمْ عَلَى ما فِي يَدَيْكَ قِيامَ الْحازِمْ الصَّلِيبِ، وَالنَّاصِحَ اللَّبِيبِ، التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ، الْمُطِيعِ لِإِمَامِهِ.
وَ إِيَّاكَ وَمَا يُعْتَذَرُ مِنْهُ، وَلَا تَكُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً، وَلَا عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلاً، وَالسَّلَامُ.(70)
پس از ياد خدا و درود، همانا مأمور اطّلاعاتى من در شام بمن اطّلاع داده كه گروهى از مردم شام براى مراسم حج به مكّه مى آيند، مردمى كوردل، گوشهاشان در شنيدن حق ناشنوا، و ديده هايشان نابينا، كه حق را از راه باطل مى جويند، و بنده را در نافرمانى از خدا، فرمان مى برند
دين خود را به دنيا مى فروشند، و دنيا را به بهاى سراى جاودانه نيكان و پرهيزكاران مى خرند، در حاليكه در نيكى ها، انجام دهنده آن پاداش گيرد، و در بديها جز بدكار كيفر نشود.
پس در اداره امور خود هشيارانه و سرسختانه استوار باش، نصيحت دهنده اى عاقل، پيرو حكومت، و فرمانبردار امام خود باش، مبادا كارى انجام دهى كه به عذرخواهى روى آورى، نه به هنگام نعمت ها شادمان و نه هنگام مشكلات سُست باشى. با درود
4 - برخورد با جاسوس
يكى از فرمانداران حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به نام مصقلة بن هبيره به سوى شام گريخت، و از نزديكان و مقرّبان معاويه شد.
آنگاه تلاش كرد تا برادرش نعيم بن هبيرة را كه در كوفه بود تشويق به فرار كند.
مردى به نام جلوان انصارى را كه از نصاراى قبيله تغلب بود، انتخاب و به داخل مرزهاى عراق و كوفه نفوذ داد، تا به بهانه نامه رسانى، از اوضاع داخلى كوفه اطّلاعات به دست آورد.
اين جاسوس توسّط نيروهاى امام على عليه السلام دستگير شد و اعتراف كرد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد او را مجازات كنند،(71) كه پس از آن دچار بيمارى شد و درگذشت.
برادر مصقله نامه اندوهناكى به او در شام نوشت و ماجرا را باز گو كرد.(72)
بايد توجه داشت كه مجازات جاسوس در شرائط جنگى انجام شد.
5 - ضرورت رعايت مسائل اطّلاعاتى (درلشگرهاى پيش رونده)
امام على عليه السلام در تمام نبردهائى كه فرماندهى سپاه را به عهده داشت يا لشگرهائى كه به عنوان پيش رونده به سوى مرزهاى كشور اسلامى مى فرستاد، در همه جا تمام مسائل اطّلاعاتى امنيّتى را دقيقاً رعايت مى كرد كه به همين علّت همواره پيروز و شكست ناپذير بود.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در دستورالعملى به فرمانده لشگر پيش رونده اش زياد بن نضر حارثى نوشت:
فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوٍّ أَوْ نَزَلَ بِكُمْ، فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرُكُمْ فِي قُبُلِ الْأَشْرَافِ، أَوْ سِفَاحِ الْجِبَالِ، أَوْ أَثْنَاءِ الْأَنْهَارِ، كَيْما يَكُونَ لَكُمْ رِدْءاً، وَدُونَكُمْ مَرَدًّاً. وَلْتَكُنْ مُقَاتَلَتُكُمْ مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ أَوْ اثْنَيْنِ
وَ اجْعَلُوا لَكُمْ رُقَبَاءَ فِي صَيَاصِي الْجِبَالِ، وَمَنَاكِبِ الْهِضَابِ، لِئَلَّا يَأْتِيَكُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَكَانِ مَخَافَةٍ أَوْ أَمْنٍ.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَةَ الْقَوْمِ عُيُونُهُمْ، وَعُيُونَ الْمُقَدِّمَةِ طَلَائِعُهُمْ. وَ إِيَّاكُمْ وَالتَّفَرُّقَ: فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً، وَإِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا غَشِيَكُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ كِفَّةً
وَلَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً.(73)
آموزش نظامى به لشكريان
هرگاه به دشمن رسيديد، يا او به شما رسيد، لشكرگاه خويش را بر فراز بلنديها، يا دامنه كوهها، يا بين رودخانه ها قرار دهيد، تا پناهگاه شما و مانع هجوم دشمن باشند، جنگ را از يك سو يا دو سو آغاز كنيد، و در بالا قلّه ها، و فراز تپّه ها، ديده بانهائى بگماريد.
مبادا دشمن از جائى كه مى ترسيد يا از سوئى كه بيم نداريد، ناگهان بر شما يورش آورد و بدانيد كه پيشاهنگان سپاه ديدبان لشگريانند و ديدبانان طلايه داران سپاهند.
از پراكندگى بپرهيزيد، هرجا فرود مى آئيد، با هم فرود بيائيد، و هرگاه كوچ مى كنيد همه با هم كوچ كنيد، و چون تاريكى شب شما را پوشاند، نيزه داران را پيرامون لشكر بگماريد
و نخوابيد مگر اندك، چونان آب در دهان چرخاندن و بيرون ريختن. كتاب صفّين ص 123 ، نصر بن مزاحم - و - تحف العقول ص 191، ابن شعبه، -و اخبار الطوال ص 166 ، دينورى
6 - رعايت مسائل اطّلاعاتى در جنگ
الف - عدم رعايت مسائل اطّلاعاتى و شكست
در سال هشتم هجرى نبرد ذات السّلاسل اتّفاق افتاد كه يكى ديگر از ويژگى هاى رهبرى امام على عليه السلام در رعايت مسائل اطّلاعاتى در نبرد است.
ماجرا از اين جا آغاز شد كه :
طبق نقل شيخ مفيد، مرد عربى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد :
آمده ام تا تو را نصيحتى كنم.
حضرت پرسيد : نصيحت چيست؟
عرض كرد : گروهى از اعراب در وادى رَمل اجتماع كرده و مى خواهند به شما در مدينه شبيخون بزنند،
سپس خصوصيّات آنها را براى پيامبر صلى الله عليه و آله بيان داشت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور داد كه مردم را به مسجد دعوت كنند، پس از اجتماع مردم، آنگاه به منبر رفت و آنچه را مرد عرب گزارش داده بود به اطّلاع رساند و فرمود:
چه كسى از شما آمادگى دارد تا براى دفع شرّ اين گروه حركت كند ؟
جماعتى از اهل صُفّه (74)برخاستند و گفتند:
ما به جنگ ايشان مى رويم، فرماندهى براى ما تعيين فرما تا تحت فرماندهى او حركت كنيم.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از روى قرعه، هشتاد نفرشان را انتخاب كرد و سپس خليفه اوّل را به فرماندهى آنها برگزيد.
خليفه اوّل حركت كرد و نزديك اعراب مزبور كه در وسط درّه اى جاى داشتند و اطراف آنها را سنگ و درخت زيادى احاطه كرده بود، رسيد.
چون به قصد حمله به آنها از درّه سرازير شدند، اعراب مزبور از اطراف درّه به آنها حمله كردند و چند تن از مسلمانان را به قتل رسانده، خليفه اوّل را فرارى دادند.
خليفه اوّل و همراهانش به مدينه بازگشتند،
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بار ديگر خليفه دوّم را بدان سو فرستاد.
اعراب شورشى اين مرتبه در پشت درخت ها و سنگ ها كمين كرده بودند و چون خليفه دوّم با لشگريان از درّه سرازير شدند، ناگهان از كمينگاه ها بيرون آمده او را نيز فرارى دادند، با ورود خليفه دوّم و همراهان به مدينه رسول خدا صلى الله عليه و آله سخت ناراحت شد.
عمر وعاص گفت:
اى رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا به اين جنگ بفرست، زيرا جنگ خدعه و نيرنگ است، شايد من بتوانم با خدعه و نيرنگ آنها را سركوب كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله او را با جمعى فرستاد،
امّا عمروعاص نيز در برابر حمله آنها نتوانست مقاومت كند و با از دست دادن چند تن از سربازان اسلام فرار كرد.
علّت اساسى شكست آن سه نفر عدم رعايت مسائل اطّلاعاتى در نبرد بود، زيرا بگونه اى حركت مى كردند كه همه مى فهميدند و دشمن نيز با جاسوس هائى كه داشت از حركت سپاه اسلام با خبر گشته، در كمين گاه ها، استقرار يافته، ضربات كارى بر سپاه اسلام وارد مى كردند،
آن سه نفر از اصل غافلگيرى و حفظ مسائل اطّلاعاتى غفلت داشتند.
پيامبر صلى الله عليه و آله كه اوضاع را چنان ديد، چند روزى صبر كرد، سپس على عليه السلام را طلبيد و پرچم جنگ را براى او بست و در حقّ او دعا كرده او را به سوى دشمن فرستاد و خليفه اوّل و خليفه دوّم و عمروبن عاص را نيز همراه او روانه ساخت تا روش هاى رزمى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را از نزديك بنگرند.
ب - رعايت مسائل اطّلاعاتى و پيروزى
امام على عليه السلام لشگر را برداشته و راه عراق را در پيش گرفت و از راه سختى آنها را عبور داد و براى آنكه دشمن را غافلگير كند، شب ها راه مى پيمود و روزها پنهان مى شد تا وقتى كه خود را به دهانه آن درّه كه دشمن در آن منزل گرفته بود، رسانيد.
و چون بدانجا رسيد به همراهان خود دستور داد.
دهان اسبان را ببندند و آنها را در جايى متوقّف كرد و خود در سويى ديگر قرار گرفت.