امام اميرالمؤمنين 7 در زمينهى «حقوق پيشوايى» فرمود :
«وَ أمّا حَقّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفاء بِالْبَيعَة وَ النَّصيحَة فِ ي المـَشهد وَ المغيب وَ الإْجابَة حينَ ادعوكُم وَ الطّاعَة حينَ آمُرُكُمْ.»
بدينسان حضرتش چهار حق مشخّص و مسلّم را براى خويش بيان داشته و از مردم خواسته تا به ايفاى اين حقوق ـ كه همان «حقوق پيشوايى» است ـ ملتزم و متعهّد باشند. اين در حالى است كه پيش از اين، حقوق متقابل مردم در اين زمينه را نيز بيان داشته است. امّا آن حقوق كه حضرتش از مردم مىطلبد، در چهار زمينهى «وفادارى در بيعت»، «جانبدارى و هواخواهى در آشكار و نهان»، «پذيرش در هنگام دعوت» و سرانجام «اطاعت و فرمانبرى در زمان صدور فرمان» خلاصه مىشود.
در اين ميان، توجّه به بار واژههاى بهكارگرفتهشده در اين كلام نورانى بهويژه «بيعت» و «نصيحت» مىتواند بسيار راهگشا باشد. انسانى كه تن به بيعت داده، ديگر خود را فراموش مىكند و همهى خواستهها را در طرف مقابل خود خلاصه مىبيند. او خود را- همان طور كه واژهى بيع نشان مىدهد ـ به معنى صحيح آن و از سر آگاهى فروخته است. در اين صورت، طبيعى است كه در اين عرصه ديگر خود او مطرح نباشد؛ چرا كه پيشاپيش خود به خواست خويش آن را واگذار نموده است. دقّت در همين واژهشناسى ساده مىطلبد كه فرد از هيچ چيز، در راهى كه هستى خود را بر سر آن نهاده دريغ نكند و تنها در اين صورت است كه او به تمام معنى واژهى «بيعت» را لباس تحقّق پوشانيده است. پيشوايى، در گام اوّل مىطلبد كه پيروان، اگر از سرِ آگاهى و اختيار تن به پذيرش آن دادهاند، راهى اينچنين ـ آنهم از سرِ شوق و ذوق ـ در پيش گيرند. اين است كه در لغت، بيعت را «متولّىكردن و عقد توليت» معنى كردهاند؛ يعنى انسانى آگاهانه و
آزادانه ديگرى را بر خويش متولّى كند و ولايت او را از سرِ اختيار گردن نهد و اساسآ خود را نبيند و خويشتن را فراموش كند. آنوقت از چنين فردى انتظار مىرود كه در اين زمينه استوارى و پايدارى پيش گيرد و تحت هيچ شرايطى، از آن روى نگرداند و ـ همانطور كه در كلام اميرمؤمنان 7 تصريح شده ـ وفادارى در چنين بيعتى را پيشه كند.
يكى از جلوههاى تامّ و تمام اين وفادارى را مىتوان در گام دوم از اين حقوق چهارگانه دريافت. خيرخواهى، هواخواهى، جانبدارى با قيد خلوص، از جمله معانىاى است كه در لغت براى كلمهى «نصيحت» بيان كردهاند . وقتى شما زبان به نصيحت و پند و
اندرز ديگرى مىگشاييد، چون در واقع خيرخواه او هستيد، در راستاى جانبدارى و هواخواهى واقعى او چنين مىكنيد. در اين صورت، آن زمينهها كه در توضيح كلمهى بيعت در ميان آمد، به خوبى نشان مىدهد كه بيعتكنندهى متعهّد و وفادار، كسى است كه راه جانبدارىِ بىچون و چراى طرف مقابل خود را در پيش مىگيرد. و اين معنى و برداشت را وجود دو قيد «فِ ي المـَشهد وَ المغيب» در كلام مولا 7تقويت مىكند كه اين حركت، حركتى مستمرّ و جارى است و آشكار و نهان و ظهور و غيبت نمىشناسد، بلكه بهعنوان يك شيوهى ضرورى و پسنديده، بايد همواره بر رفتار و گفتار فرد سايه بيندازد و بيان و عمل او را پوشش دهد.
وقتى چنين شد، بهطور طبيعى نوبت به گامهاى سوم و چهارم در راه ايفاى اين حقوق مىرسد. انسانى اينچنين متعهّد همواره گوش به زنگ پذيرش و پاسخ مثبت به آن فردى است كه به صورت خودخواسته وى را در جايگاه ولايت خود قرار داده است، تا به محض شنيدن نداى دعوت او، اعلام آمادگى نموده و به مصداق «بندگانايم جان و دل بر كف» آمادهى حركت و راهىِ راهى شود كه مورد نظر پيشواى الاهى او مىباشد.
در نهايت، سه زمينهى بيعت، نصيحت و اجابت دست به دست هم داده و در گام چهارم، اطاعت و فرمانبرى بىچون و چرا را در هنگام صدور فرمان در پى خواهد داشت . بدينسان فرد بنا به فرمودهى امام على7 «حقوق پيشوايى» را بهطور كامل ايفا نموده و به يارى خداى بزرگ از اين ميدان سربلند بيرون آمده است.
آيا اينك دورهى ايفاى اين حقوق سر آمده يا همچنان به عنوان يك حقيقت مسلّم در اين زمان نيز جارى است و ما نيز بايد بر آن متعهّد باشيم؟ اگر چنين استـ كه هستـ امروز اين حقوق را در پيشگاه چه كسى بايد ادا نماييم؟ آيا غيبت جسمانى امام عصر 7 مىتواند مجوّزى به دست دهد تا از اين حقوق سر باز زنيم و به بهانهى غيبت، آنها را معطّل بگذاريم؟ يا اين كه در اين عرصه، كار از حسّاسيّت و در عين حال دشوارىِ افزونترى برخوردار است؛ امّا چهطور؟
اين نكته را كه ما همچنان در همين روزگاران نيز متعهّد به ايفاى كامل آن حقوق هستيم، مىتوان از اين بخش دعاى ندبه دريافت كه در قسمتهاى پايانى آن، پس از بيان يك سلسله درد و رنجهاى ناشى از غم پنهانى پيشوا، سرانجام از خداوند مىخواهيم كه «و اعنّا على تأدية حقوقه إليه و الاجتهاد في طاعته و اجتناب معصيته وَ امْنُن عَلَيْنا بِرِضاه». در يك كلام، يعنى ما در دوران غيبت نيز، همچنان خود را متعهّد به ايفاى حقوق رهبرى مىدانيم. دقّت در آنچه كه در قسمت قبل در تحليل و توضيح كلام نورانى اميرمؤمنان 7 آورده شد و توجّه به اين بخش از دعا، همآهنگى بسيار روشنى را بين اين دو بيان نشان مىدهد.
اگر آنجا سخن از «حقوق پيشوايى» در ميان آمده، اينجا نيز همان سخن باز آورده شده است كه «و اعنّا على تأدية حقوقه إليه»، امّا با بارى اضافهتر. گويى دشوارى اين تأديهى حقوق در اين روزگاران، چنان است كه حتمآ بايد از يارى خداوندى در انجام بهينهى آن بهره جست.
اگر در آنجا سخن از عبارت «فِ ي المـَشهد وَ المغيب» به معنى جانبدارى و هواخواهىِ آشكار و نهان در ميان آمده، در اينجا هم عبارت «الاجتهاد في طاعته» به معنى تلاش و كوشش و مايهگذارى از خود در راستاى طاعت، پذيرش و پيروى آمده است كه به نوعى ديگر، بيانگر همان جريان مستمرّ ضرورى در ارتباط با پيشواى الاهى است.
اگر در آنجا سخن از فرمانبرى بىقيد و شرط است، در اينجا نيز بحث پرهيز از عصيان و سركشى او در ميان است. سرانجام اگر گامگذار واقعى راهى اينچنين باشيم، اميد مىرود كه رضامندىِ خاطر پيشواى مهربان خود در پى داشته باشيم، كه «وَ امْنُنْ عَلَيْنا برضاه»، اشاره به اين بهرهمندى است. اگر خدا چنين كند، ما را رهين منّت خويش ساخته و نشان ايفاى «حقوق پيشوايى» را به ما عطا فرموده است.
راستى را! چه زيباست اين نشان پُرافتخار را بر سينهداشتن. هشيار باشيم كه اين مهم، هرگز جز با كار و تلاش خالصانه و مخلصانه ـ و به دور از بانگ و رنگ و روى و ريا ـ بر راستاى محبّتورزى صادقانه به آن پيشواى پنهان، راست نيايد. اميد كه خداوند، ما را توفيقى اينچنين دهاد. والسّلام