ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 354
نمايش فراداده

صفحه 331

جمله اين است كه در پاسخ گفتند: دلهاى ما در زير غلافها و لفافه‏ها، و پرده‏ها قرار دارد، و اين جمله نظير آيه: (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ، گفتند: دلهاى ما در كنانه‏ها است، از آنچه شما ما را بدان ميخوانيد) «1» ميباشد، و اين تعبير در هر دو آيه كنايه است از اينكه ما نميتوانيم بآنچه شما دعوتمان مى‏كنيد گوش فرا دهيم.

بحث روايتى

(شامل رواياتى در ذيل" وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً")

در كافى «2» از امام ابى جعفر (ع) روايت آورده، كه در ذيل جمله: (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) الخ، فرمود: بمردم بهترين سخنى كه دوست ميداريد بشما بگويند، بگوئيد.

و نيز در كافى «3» از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير جمله نامبرده فرموده: با مردم سخن بگوئيد، اما بعد از آنكه صلاح و فساد آن را تشخيص داده باشيد، و آنچه صلاح است بگوئيد.

و در كتاب معانى، «4» از امام باقر (ع) روايت كرده، كه فرموده: بمردم چيزى را بگوئيد، كه بهترين سخنى باشد كه شما دوست ميداريد بشما بگويند، چون خداى عز و جل دشنام و لعنت و طعن بر مؤمنان را دشمن ميدارد، و كسى را كه مرتكب اين جرائم شود، فاحش و مفحش باشد، و دريوزگى كند، دوست نميدارد، در مقابل، اشخاص با حيا و حليم و عفيف، و آنهايى را كه ميخواهند عفيف شوند، دوست ميدارد.

مؤلف: مرحوم كلينى هم در كافى مثل اين حديث را بطريقى ديگر از امام صادق (ع) روايت كرده، و همچنين عياشى از آن جناب آورده، و نيز كلينى مثل حديث دوم را در كافى از امام صادق، و عياشى مثل حديث سوم را از آن جناب آورده. «5»

و چنين بنظر مى‏رسد كه ائمه (ع) اين معانى را از اطلاق كلمه حسن استفاده كرده‏اند، چون هم نزد گوينده‏اش مطلق است، و هم از نظر مورد.

و در تفسير عياشى «6» از امام صادق (ع) روايت آورده، كه فرمود: خداى تعالى محمد (ص) را با پنج شمشير مبعوث كرد 1- شمشيرى عليه اهل ذمه كه در باره‏اش فرموده: (قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ، با كسانى كه ايمان نمى‏آورند قتال كن)، و اين آيه ناسخ آن آيه ديگر است، كه در باره اهل ذمه مى‏فرمود: (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) (تا آخر حديث).

مؤلف: امام (ع) باطلاق ديگر اين آيه، يعنى اطلاق در كلمه (قولوا) تمسك كرده، چون‏

1- سوره سجده آيه 5

2- اصول كافى ج 2 ص 165 ح 10

3- اصول كافى ج 2 ص 164 ح 9

4- تفسير البرهان ج 1 ص 121 ح 7

5- و عياش ج 1 ص 48 ح 63

6- تفسير العياشى ج 1 ص 48 ح 66