ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 330كلمه (يتامى) جمع يتيم است، كه بمعناى كودك پدر مرده است، و بكودكى كه مادرش مرده باشد، يتيم نميگويند، بعضى گفتهاند: يتيم در انسانها از طرف پدر، و در ساير حيوانات از طرف مادر است.كلمه (مساكين) جمع مسكين است، و آن فقير ذليلى است كه هيچ چيز نداشته باشد، و كلمه (حسنا) مصدر بمعناى صفت است، كه بمنظور مبالغه در كلام آمده، و در بعضى قراءتها آن را (حسنا) بفتحه حاء و نيز فتحه سين خوانده شده است، كه بنا بر آن قرائت، صفت مشبهه ميشود، و بهر حال معناى جمله اين است كه (بمردم سخن حسن بگوئيد)، و اين تعبير كنايه است از حسن معاشرت با مردم، چه كافرشان، و چه مؤمنشان، و اين دستور هيچ منافاتى با حكم قتال ندارد تا كسى توهم كند كه اين آيه با آيه وجوب قتال نسخ شده، براى اينكه مورد اين دو حكم مختلف است، و هيچ منافاتى ندارد كه هم امر بحسن معاشرت كنند، و هم حكم بقتال، هم چنان كه هيچ منافاتى نيست در اينكه هم امر بحسن معاشرت كنند، و هم در مقام تاديب كسى دستور بخشونت دهند.(لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ) الخ، اين جمله باز مانند جمله قبل، امرى است بصورت جمله خبرى، و كلمه (سفك) بمعناى ريختن است.(تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ) الخ، كلمه (تظاهرون)، از مصدر مظاهره (باب مفاعله) است، و مظاهره بمعناى معاونت است، چون ظهير بمعناى عون و ياور است، و از كلمه (ظهر- پشت) گرفته شده، چون ياور آدمى پشت آدمى را محكم مىكند.(وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ)، ضمير (هو) ضمير قصه و يا شان است، و اين معنا را مىدهد (مطلب از اين قرار است، كه برون كردن آنان بر شما حرام است) مانند ضمير (هو) در جمله (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، بگو مطلب بدين قرار است، كه اللَّه يگانه است).(أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ) الخ يعنى چه فرقى هست ميان گرفتن فديه؟ و بيرون كردن؟ كه حكم فديه را گرفتيد، و حكم حرمت اخراج را رها كرديد، با اينكه هر دو حكم، در كتاب بود، آيا ببعضى از كتاب ايمان مىآوريد، و بعضى ديگر را ترك مىكنيد، و كفر مىورزيد؟(و قفينا) الخ اين كلمه از مصدر تقفيه است، كه بمعناى پيروى است، و از كلمه (قفا) پشت گردن گرفته شده، كانه شخص پيرو، پشت گردن و دنبال سر پيشرو خود حركت مىكند.(وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ) الخ، بزودى در سوره آل عمران انشاء اللَّه پيرامون اين آيه بحث مىكنيم.(وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ)، كلمه (غلف) جمع اغلف است، و اغلف از ماده غلاف است، و معناى