ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 464
نمايش فراداده

صفحه 441

دارند، بخاطر تفاوتى در جسم ايشان يا در لباسشان نيست، بلكه باز بخاطر انتسابى است كه با خدا دارند، چون خدا ايشان را برگزيده، و به نبوت اختصاصشان داده، و نبوت، خود يكى از امور معنوى است، و گر نه در دنيا خوشگل‏تر و خوش‏لباس‏تر از انبياء بسيار بودند، و نيز برخوردارتر از ايشان از نعمت‏ها زياد بوده‏اند.

آن گاه گفته است: علاوه بر اينكه اين روايات بخاطر تناقض و تعارضى كه با يكديگر دارند، و نيز بخاطر اينكه سند صحيحى ندارند، و علاوه مخالف با ظاهر كتابند، از درجه اعتبار ساقطاند.

و نيز گفته: اين روايات از جعليات اسرائيلى‏ها است، كه به دست زنديق‏هاى يهود در بين مسلمانان انتشار يافته، و خواسته‏اند بدين وسيله معارف دينى مسلمانان را زشت و در هم و بر هم كنند، تا هيچ يهود و نصارايى رغبت به اسلام پيدا نكند.

پاسخ به منكرين و معترضين و بيان اينكه اينها دچار اشكال بزرگترى شده‏اند

مؤلف: اين بود گفتار آن معترض، اينك در پاسخ مى‏گوئيم: هر چند كه مطالبش تا اندازه‏اى موجه و درست است، و ليكن قدرى تندروى كرده، و (مثل همه تندرويها كه انسان را از آن طرف مى‏اندازد) طورى اشكال كرده كه خودش دچار اشكال بزرگتر و زننده‏تر شده است.

اما اينكه گفت: روايات از درجه اعتبار ساقطند، چون كه با هم تعارض و تناقض دارند، و نيز مخالف با كتاب خدا هستند، اشكال واردى نيست، براى اين كه اگر كسى مى‏خواست به مضمون يك يك آنها ترتيب اثر دهد، اين اشكال وارد بود، (كه مثلا در بودن، مناقض با ياقوت بودن است) ولى ما گفتيم: كه پذيرفتن آن معناى مشتركى كه همه بر آن دلالت دارند، عيبى ندارد، و معلوم است كه تعارض در متن روايات ضررى به آن معناى مشترك و جامع نمى‏زند.

البته اين را هم بگوئيم: كه سخن ما همه در باره رواياتى بود كه به مصادر عصمت، يعنى رسول خدا (ص)، و ائمه معصومين از ذريه او منتهى مى‏شود، نه روايات ديگر، كه مثلا از مفسرين صحابه و تابعين نقل شده، چون صحابه و تابعين حالشان حال ساير مردم است، و از نظر روايت هيچ فرقى با ساير مردم ندارند، و حتى آن كلماتى هم كه بدون تعارض از ايشان نقل شده، حالش، حال آن كلماتى است كه متعارض است، و خلاصه سخن اينكه، كلمات صحابه و تابعين نه متعارضش حجت است، و نه بدون متعارضش، براى اينكه آنچه در اصول معارف دينى حجت است، كتاب خدا است و سنت قطعى و بس.

پس رواياتى كه در مثل مسئله مورد بحث از معصومين نقل ميشود، و در آنها تعارض هست، صرف اين تعارض باعث نمى‏شود كه ما آنها را طرح نموده، از اعتبار ساقط بدانيم، مگر آنكه همان جهت جامع نيز مخالف با كتاب خدا و سنت قطعى باشد، و يا نشانه‏هايى از دروغ و جعل همراه داشته باشد.