ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 589
نمايش فراداده

صفحه 566

تغيرى كه گفتيم لازمه حركت است در جايى صادق است كه يك قدر مشترك در ميان دو حال از احوال يك موجود و دو قطعه از قطعات وجود ممتدش باشد.

از همين جا روشن مى‏گردد كه اصولا حركت خود امرى است واحد و شخصى كه همين واحد شخصى وقتى با حدودش مقايسه ميشود، متكثر و متعدد ميشود، و با هر نسبتى قطعه‏اى متعين ميشود كه غير قطعه‏هاى ديگر است، و اما خود حركت، سيلان و جريان واحدى است شخصى.

و چه بسا، وحدت حركت را اطلاق و حدودش را تقييد ناميده، مى‏گوييم: حركت مطلقه به معناى در نظر گرفتن خود حركت با چشم‏پوشى از نسبتش به تك تك حدود، و حركت مقيده عبارت است از در نظر گرفتن حركت با آن نسبتى كه به يك يك حدود دارد.

از همين جا روشن مى‏گردد كه اين اطلاق با اطلاقى كه گفتيم مفاهيم ذهنى دارند، فرق دارد، زيرا اطلاق در آنجا وصفى بود ذهنى! براى موجودى ذهنى ولى اطلاق در حركت وصفى است خارجى و براى موجودى خارجى.

مقدمه سوم اينكه هيچ شكى نداريم در اينكه انسان موجودى است طبيعى و داراى افراد و احكام و خواص، و از اين ميان آنكه مورد خلقت و آفرينش قرار مى‏گيرد، فرد فرد انسان است نه مجموع افراد، يا به عبارتى اجتماع انسانى، خلاصه كلام اينكه: آنچه آفريده ميشود فرد فرد انسان است و كلى انسان و مجموع آن قابل خلقت نيست، چون كلى و مجموع در مقابل فرد خارجيت ندارد، ولى از آنجايى كه خلقت وقتى احساس كرد كه تك تك انسانها وجودى ناقص دارند و نيازمند به استكمالند و استكمال هم نميتوانند بكنند مگر در زندگى اجتماعى، به همين جهت تك تك انسانها را مجهز به ادوات و قوايى كرد كه با آن بتواند در استكمال خويش بكوشد، و بتواند در ظرف اجتماع براى خود جايى باز كند.

پس غرض خلقت اولا و بالذات متعلق به طبيعت انسان فرد شده و ثانيا و بالتبع متعلق باجتماع انسانى شده است.

حال ببينيم حقيقت امر آدمى با اين اجتماعى كه گفتيم اقتضاى آن را دارد و طبيعت انسانى بسوى آن حركت مى‏كند، (اگر استعمال كلمات اقتضاء و عليت و حركت در مورد اجتماع استعمالى حقيقى باشد) چيست؟ گفتيم فرد فرد انسان موجودى است شخصى و واحد، به آن معنا از شخصيت و وحدت كه گذشت، و نيز گفتيم: اين واحد شخصى در عين اينكه واحد است، در مجراى حركت و تحول و سير از نقص بسوى كمال واقع شده و به همين جهت هر قطعه از قطعات وجودش با قطعات قبل و بعدش مغاير است، و باز گفتيم در عين اينكه داراى قطعاتى‏