ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 7 -صفحه : 546/ 191
نمايش فراداده

اينجا پيدا شده كه به طور كلى اعمال اجتماعى كه در بين افراد جامعه دائر است همه و همه معاملاتى است كه قائم به دو طرف است، آدمى در اين معاملات چيزى مى‏دهد و چيزى مى‏ستاند، و اين انحصار و اختصاص به آدميان ندارد، بلكه هر موجودى از موجودات از كثرت حوائج مجبور است چنين باشد، نيازمندى‏ها آن قدر زياد است كه اجازه نمى‏دهد يك موجود كارى بكند كه هيچ نفعى از آن عايد ديگران نشود و تنها نيازمندى‏هاى خودش برطرف گردد.

انسان اين عادت را در مورد توسل به خداى تعالى هم به كار مى‏بندد، با اينكه ساحت خداى سبحان، منزه از احتياج است، و همه كارهايش به منظور نفع رساندن به غير است و اينكه فطرت انسانيت آدمى را واميدارد كه در مواقع درماندگى و بيچارگى و نداشتن راه خلاص، متوسل به خداى تعالى شود و به او وعده شكر و اطاعت دهد، خود يكى از دليل‏هاى توحيد است، زيرا به فطرت خود احساس مى‏كند كه تنها وسيله‏اى كه قادر بر رفع و از ميان برداشتن گرفتارى و اندوه انسان است، همانا خداى سبحان مى‏باشد، او است كه تمامى امور وى را از همان روزى كه به وجود آمده تدبير و اداره كرده، و تدبير هر سبب و وسيله ديگرى هم به دست او است ناچار احساس مى‏كند كه تا كنون در مقابل چنين پروردگارى كوتاهى نموده، و با آن همه نافرمانى كه كرده و آن گناهانى كه تا كنون مرتكب شده، ديگر استحقاق آن را ندارد كه خداوند نجاتش دهد، لذا براى اينكه استحقاقى به دست آورد و در نتيجه دعايش مستجاب شود، با خداى خود عهد مى‏بندد كه از اين به بعد شكرش را بجا آورده و در اطاعتش سر فرود آورد، گو اينكه بعد از آنكه نجات يافت، باز هم فطرت خود را فراموش كرده و عهد خود را مى‏شكند:" ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ".

" قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ" راغب در مفردات خود مى‏گويد:" كرب" به معناى اندوه فراوان و شديد است،" وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ- و ما او و اهل او را از آن اندوه بزرگ نجات داديم" و" كربة" و" غمة" به يك معنا است، ريشه اين لغت از" كرب الأرض"- به سكون راء- گرفته شده كه به معناى زير و رو كردن زمين است، و چون اندوه نيز دل انسان را زير و رو و مشوش مى‏كند از اين جهت اندوه را نيز كرب گفته‏اند، و در مثل مى‏گويند:" الكراب على البقر- شخم به عهده گاو است"، البته اين مثل غير از آن مثلى است كه مى‏گويند:" الكلاب على البقر" بعيد هم نيست كه ريشه اين لغت" كربت الشمس- آفتاب نزديك غروب شد" بوده باشد و اينكه مى‏گويند:" اناء كربان" به معناى ظرفى است كه نزديك پر شدن باشد و" كربان" مانند" قربان" به معناى نزديكى است و يا اينكه از" كرب"- به فتحه كاف و راء-