ديدهاند. عرض كردم چه وقت؟ فرمود: در آن موقعى كه از ايشان پرسيد:" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ آيا من پروردگار شما نيستم؟" و ايشان در جواب گفتند: بلى. آن گاه پس از مقدارى سكوت فرمود:
مؤمنين او را در دنيا هم مىبينند، مگر تو همين الآن او را نمىبينى؟ عرض كردم: اجازه دارم اين مطلب را از قول شما براى ديگران نقل كنم؟ فرمود: نه، براى اينكه هر كسى معناى اينگونه مطالب را نمىفهمد، آن وقت مردم جاهل گفتارت را شبيه به كفر مىپندارند، و نمىفهمند كه رؤيت به قلب غير از رؤيت به چشم است، و هيچ با هم ربطى ندارند، و خداوند بزرگتر از آن اوصافى است كه ملحدين و مشبهه برايش قائلند «1».
مؤلف: از اين روايت بخوبى استفاده مىشود كه مقصود از رؤيت همانطور كه رؤيت به چشم نيست اعتقاد و ايمان قلبى هم كه از راه استدلال كسب مىشود نيست، و اگر لفظ رؤيت در مورد خداى تعالى زياد استعمال نمىشود جهتش همين است كه از اين لفظ معناى رؤيت جسمانى به ذهن عامه مردم تبادر مىكند، و خلاصه اينكه ترس از گمراه شدن مردم مانع شيوع استعمال اين لفظ در مورد خداى تعالى است، و گر نه در مورد خدا نيز حقيقت رؤيت كه عبارت از مشاهده علمى چيزى غير از راه استدلال است ثابت و صادق است، بلكه تعدادى از روايات هم كه رؤيت خدا را انكار مىكنند- و بزودى بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد- به اين لسان انكار شده كه خداى سبحان از طريق فكر، معلوم و معروف واقع نمىشود.
و در توحيد به سند خود از امام موسى بن جعفر (ع) روايت كرده كه در خلال كلماتى كه در توحيد ايراد فرموده چنين گفتند: بين خدا و خلقش غير خود خلق حجابى نيست، پس اگر از خلق خود محجوب شده اين محجوبيش مانند محجوب بودن ماديات بخاطر حائل شدن حائلى نيست، آرى، او از خلقش مستور است بدون سترى مستور، او بزرگ و شايسته بزرگى است و معبودى جز او نيست «2».
مؤلف: در كتاب علل «3» و كتاب جوامع توحيد «4» همين معنا از حضرت رضا (ع) نيز روايت شده و روايت شريفه بالا معرفت حقيقى به خدا و آن معرفتى را كه
(1) التوحيد ص 117 ح 20 ط تهران (2) التوحيد ص 178 ح 12 ط تهران (3) علل الشرائع ج 1 ص 119 ح 1 (4) التوحيد ص 98 ح 5 ط تهران