اصطلاح" ظل" و" ظلال" در لسان اهل بيت عليهم السلام
و كلمه" ظل" در آنجا كه فرمود:" او را ظلى نيست تا نگاهش بدارد ..."، اصطلاحى است در ميان ائمه هدى (ع) و مقصود از ظل چيزى، حد آن چيز است، و به همين جهت آن را از خداى سبحان نفى و در باره غير او اثبات كردند. امام باقر (ع) آن را در پارهاى از احاديث ذر و احاديث طينت تفسير نموده و از آن جمله فرموده:" خداى تعالى طايفهاى از بندگان خود را از طينت بهشت و طايفه ديگرى را از طينت آتش خلق فرمود، آن گاه همه آنان را در ظلال قرار داد. پرسيدند ظلال چيست؟ فرمود: هيچ سايه خود را در آفتاب نديدهايد، سايه شما چيزيست ولى چيزى نيست". خواستهاند بفرمايند ظل همان حدود وجودى موجودات است كه بنظر مىرسد چيزى غير وجود آنها است و حال آنكه نيست، مانند سايه كه بنظر مىرسد غير خود انسان است و حال آنكه نيست، آرى حدود وجودى موجودات غير از تعينات آنها چيز ديگرى نيست، ليكن در عين اينكه چيزى نيست اگر نباشد موجودى به وجود در نمىآيد، و بعيد نيست كه ائمه (ع) اين اصطلاح را از آيه" ظلال" اقتباس كرده باشند.و در كتاب ارشاد و غير آن از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه در ضمن يكى از كلمات خود فرموده است: خداوند بزرگتر از آن است كه از چيزى پوشيده و پنهان شود، و يا چيزى از او پوشيده بماند «1».و نيز از همان جناب روايت شده كه فرمود: من هيچ چيزى را نديدم مگر آنكه قبل از ديدن آن، خدا را ديدم. و نيز فرموده: من هرگز پروردگارى را كه نديده باشم عبادت نمىكنم «2».و در نهج البلاغه از آن جناب نقل شده كه فرمود: ديدگان او را به رؤيت بصرى نديده، و ليكن دلهاست كه او را به حقيقت ايمان ديدار كرده است «3».و در كتاب توحيد به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) پرسيدم آيا مؤمن در روز قيامت خدا را مىبيند؟ فرمود: آرى قبل از قيامت او را(1) ارشاد مفيد ص 120 ط قم(2) ارشاد ص 120 ط قم(3) نهج البلاغه فيض ص 582