بررسى رواياتى كه به خلقت انسانها از طينتهاى مختلف دلالت دارند و بيان مراد آن روايات
مؤلف: مساله خلقت انسان از طينت عليين و سجين اشاره است به مفاد آيه" كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ ...كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ" «2»، و بيان اين آيات ان شاء اللَّه در محل خود خواهد آمد.و اما روايات- بايد دانست كه روايت آخرى خالى از بيان روايت قبليش نيست زيرا دلالت دارد بر اينكه ماده زمينى با اختلافى كه در اوصاف و خواص آن است بىارتباط به احوال انسان و اوصاف مختلفى كه از جهت صلاح و فساد دارد نيست، و اينكه تركيب بدن انسان از ماده زمين عينا مانند نباتات و يا هر موجود ديگرى كه از ماده زمينى تركيب مىشود به حسب اختلافى كه در ماده زمينى آن است مختلف مىگردد، البته صحيح است، و ليكن اين ارتباط بنحو عليت تامه نيست، بلكه بنحو اقتضاء است.پس، از اينكه خداى تعالى فرمود" خلقت انسان از گل و اصل آن گل از بهشت و يا دوزخ بوده" بدست مىآيد كه زمين هم بعضى از قسمتهايش از بهشت و بعضى ديگرش از جهنم بوده و سرانجام هم هر كدام به اصل خود بر مىگردند، براى اينكه هر كدام بتدريج به صورت انسانهايى در مىآيند كه يا راه بهشت را مىپيمايند و يا راه جهنم را، و معلوم است كه هر كدام راهى را مىروند كه مناسب با ماده اصلى خلقتشان باشد. انسانى كه ماده اصليش خاك بهشتى است در طول زندگى با تهذيب نفس و عمل صالح خود را صفا و نورانيت داده و به اصل و منشا خود كه بهشت است مىپيوندد. و انسانى كه ماده اصليش خاك جهنمى است، در طول زندگى كدورت و ظلمت خود را بيشتر مىكند و هم چنان رو به انحطاط مىگذارد تا سرانجام به اصل اولى خود يعنى جهنم پيوسته و آتشگيره دوزخ شود.آيه" الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ" «3» كه(1) علل الشرائع ج 1 ص 78 ح 3 ط قم(2) سوره مطففين آيه 21(3) ستايش خداوندى را كه وعده خود را بر ما محقق فرمود، و ما را وارثان زمين گردانيد تا هر جايى از بهشت را كه بخواهيم منزل گزينيم. سوره زمر آيه 74