مرحله و مقامى كه در عالم كون زمام جميع حوادث و اسباب آنها و ترتيب سلسله علل بدانجا منتهى مى‏شود" عرش" ناميده مى‏شود - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يعنى حوادث جزئى عالم منتهى به علل و اسباب جزئى است و آن اسباب منتهى و مستند به اسباب كلى ديگرى است، همچنين تا همه منتهى به ذات خداى سبحان شود، با اين تفاوت كه صاحب عرش در مثالى كه زديم خودش در كرسى‏هاى پايين و بالاى سر صاحبان كرسى و حاضر در نزد يك يك افراد نيست، بخلاف خداى سبحان كه با همه و محيط بر همه است، چون مالكيت خداى سبحان حقيقى و مالكيت صاحب عرش در مثال بالا اعتبارى است.

مرحله و مقامى كه در عالم كون زمام جميع حوادث و اسباب آنها و ترتيب سلسله علل بدانجا منتهى مى‏شود" عرش" ناميده مى‏شود

پس در عالم كون با همه اختلافى كه در مراحل آن است مرحله‏اى وجود دارد كه زمام جميع حوادث و اسباب كه علت وجود آن حوادثند و ترتيب و رديف كردن سلسله علل و اسباب منتهى به آنجا مى‏باشد و نام آن مرحله و مقام،" عرش" است. و به زودى خواهد آمد كه صور امور كونيه‏اى كه به تدبير خداى تعالى اداره مى‏شود هر چه هست در عرش خداى تعالى موجود است، و در اين باره است كه مى‏فرمايد:" وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ ...".

پس اينكه فرمود:" ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ" كنايه است از استيلاء و تسلطش بر ملك خود و قيامش به تدبير امور آن، بطورى كه هيچ موجود كوچك و بزرگى از قلم تدبيرش ساقط نمى‏شود، و در تحت نظامى دقيق هر موجودى را به كمال واقعيش رسانيده حاجت هر صاحب حاجتى را مى‏دهد، و لذا در سوره" يونس" آيه" 3" پس از ذكر استواء، تدبير خود را ذكر مى‏كند و مى‏فرمايد:" يُدَبِّرُ الْأَمْرَ".

سپس بيان اجمالى قبل را تفصيل داده، مى‏فرمايد:" يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً" يعنى شب را به روز مى‏پوشاند، و روز به سرعت شب را طلب مى‏كند تا آن را بپوشاند، اين جمله اشعار دارد به اينكه اصل، ظلمت است و نور روز چيزى است كه از درخشندگى خورشيد پيدا مى‏شود، و روز پديده‏اى است كه عارض بر شب و همان ظلمت مخروطى شكلى مى‏شود كه دائما نصف كمتر سطح كره زمين را پوشانيده است.

و چون دائما نور خورشيد در روى زمين در حركت است قهرا ظلمت مخروطى شكل هم در حركت و گويا مورد تعقيب روز است.

و اينكه فرمود:" وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ" معنايش اين است كه خداوند آفتاب و ماه و ستارگان را آفريد در حالى كه همه مسخر امر او و جارى بر طبق مشيت او هستند.

بعضى از قراء" شمس"،" قمر" و" نجوم" را به رفع قرائت كرده، و بنا بر اين قرائت، اين سه كلمه مبتداى معطوف به هم و" مسخرات" خبر آنها خواهد بود.

حرف باء در" بامره" براى سببيت است، و بطورى كه از سياق آيه بر مى‏آيد مجموع آيه‏

/ 504