جواب دستهاى از امت موسى (ع) كه نهى از منكر مىكردند به دسته ديگرى كه سكوت پيشه كرده بودند
" وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ ..."معلوم مىشود امت ديگرى بوده كه اين امت را موعظه مىكردهاند، پس تقدير آيه چنين است:" اذ قالت امة منهم لامة اخرى كانت تعظهم آن زمان كه امتى از ايشان به امت ديگرى كه ايشان را موعظه مىكرد گفتند ..." و جمله" لامة اخرى كانت تعظهم" براى اختصار حذف شده است. و ظاهر اينكه گفتند:" چرا موعظه مىكنيد مردمى را كه خدا هلاكشان خواهد كرد" اين است كه ايشان اهل تقوا بودهاند، و از مخالفت امر خدا پروا داشتهاند جز اينكه ديگران را كه اهل فسق بودند نهى از منكر نمىكردند، چون اگر خود اين امت نيز اهل فسق و تعدى بودند آن قوم ديگر ايشان را نيز موعظه مىكردند و در پاسخ اعتراض و ملامتشان نمىگفتند:" مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ تا نزد پروردگار شما معذور باشيم" و نيز از گفتار عدهاى كه سكوت كردند بر مىآيد كه اهل فسق و فجور مساله تجاوز و عصيان را به حدى رسانده بودند كه علنا مرتكب فسق مىشدند، و ديگر نهى از منكر در ايشان اثر نمىكرده، چيزى كه هست آن امت ديگر كه سكوت نكرده و هم چنان نهى از منكر مىكردند مايوس از موعظه نبودند و هنوز اميدوار بودند بلكه در اثر پافشارى بر موعظه و نهى از منكر دست از گناه بردارند، و لا اقل چند نفرى از ايشان، تا اندازهاى به راه بيايند.علاوه بر اين، غرضشان از اصرار بر موعظه اين بوده كه در نزد خداى سبحان معذور باشند، و بدين وسيله مخالفت با فسق، و انزجار خود را از طغيان و تمرد اعلام داشته باشند. و لذا در پاسخ امت ساكت كه به ايشان مىگفتند:" چرا موعظه مىكنيد" اظهار داشتند:" مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ تا هم نزد پروردگارتان معذور باشيم و هم شايد ايشان از گناه دست بردارند".و در اينكه گفتند:" نزد پروردگارتان" و نگفتند" نزد پروردگارمان" اشاره است به اينكه نهى از منكر به ما اختصاص ندارد، شما هم كه سكوت كردهايد مسئوليد، و بايد اين سكوت را شكسته و اين قوم را نصيحت كنيد، براى اينكه اعتذار به سوى پروردگار بخاطر مقام ربوبيتيش بر هر كسى واجب است، و همه مربوبين اين پروردگار بايد ذمه خود را از تكاليفى