تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تاب تحمل آن را ندارد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هم چنان كه وقتى از او خواستند كه برايشان بتى تعيين كند و گفتند:" اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ" درخواستشان را رد نموده و فرمود:" إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ".

دومين نكته‏اى كه از روايت توحيد و روايت معانى الاخبار استفاده مى‏شود اين است كه خداوند درخواست موسى را اجابت نموده و او را به ديدار خود- به آن معنايى كه ما براى رؤيت خدا نموديم- اميدوار ساخت اين اجابت وعده براى ايام زندگى دنيوى موسى نبود، بلكه او را وعده داد كه در آخرت به ديدار خود نائل سازد، و از ظاهر روايات بر مى‏آيد كه ائمه (ع) اين معنا را از خود قرآن و از آيه" فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً" استفاده نموده‏اند.

آرى، از استدراك" وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ" بر مى‏آيد كه همان تالى فاسد و اثرى كه در تجلى به كوه فرض شده عينا همان اثر در تجلى به موسى هست، و هم چنان كه كوه تاب تجلى خدا را ندارد موسى نيز نمى‏تواند آن را تحمل كند، به شهادت اينكه وقتى تجلى صورت گرفت كوه از هم پاشيده شد، و اگر اين تجلى به موسى مى‏شد موسى نيز مانند كوه از بين مى‏رفت. از اينجا به خوبى معلوم مى‏شود كه تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است و تنها اندكاك و از بين رفتن طرف تجلى مانع از اين است كه خداوند خود را تجلى دهد، و اگر اين مانع نبود خداوند خود را براى هر كسى كه شايستگى دارد تجلى مى‏داد، هم چنان كه در روايات بسيار زيادى از طرق ائمه اهل بيت (ع) دارد كه خداوند سبحان براى اهل بهشت تجلى مى‏كند، و اهل بهشت در هر روز جمعه به زيارت خداى تعالى موفق مى‏شوند، و هم چنان كه آيه" وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ" «1» آن را تاييد مى‏كند.

نكته سومى كه از دو روايت مزبور، استفاده مى‏شود اين است كه صعقه موسى عبارت بود از مردن او و خلاصه اينكه موسى با ديدن تجلى به كوه از دنيا رفت نه اينكه بيهوش شده باشد.

تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تاب تحمل آن را ندارد

چهارم آنكه مقصود از تحديد نور خدا به مقدار سوراخ سوزن كه در روايت معانى الاخبار بود، تشبيه معنا به امور محسوسه است، و گر نه نور خدا نور جسمى نيست تا به سوراخ سوزن و يا اندازه‏هاى حسى ديگر تقدير و تحديد شود، و لذا مى‏بينيم همين معنا را در روايت ديگرى كه به زودى خواهد آمد به نوك انگشت كوچك مثال زده‏اند، و بهر حال مقصود از اينگونه مثالها بيان كمى مقدار و كوچكى آن است، مى‏خواسته‏اند بفهمانند نورى كه خداوند آن روز تجلى داد به‏


(1) و رخساره‏هايى كه در آن روز شكفته و به سوى پروردگار خود ناظرند. سوره قيامت آيه 23

/ 504