داستان شريك قائل شدن براى خدا بعد از فرزند دار شدن، مربوط به آدم و حوا نيست بلكه شرح حال نوع بشر است - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
جنين رسيد و سنگين شد، و همسر آدم احساس سنگينى آن را مىكرد" فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما" پس وقتى سنگين شد اللَّه را كه پروردگارشان باشد بخواندند و با او عهد و پيمان بستند كه" لَئِنْ آتَيْتَنا" اگر روزى كنى ما را فرزندى" صالحا" صالح براى زندگى و بقاء به اينكه فرزندى تام الخلقة و بىعيب و آفت باشد- چون در هنگام فرزنددار شدن و روزهاى ولادت فرزند آرزوى انسان اين است- نه اينكه صالح دينى باشد" لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ" در اين صورت از شكرگزارانت خواهيم بود، نعمتت را اظهار مىكنيم، و در امور خود از هر چيز به سويت منقطع مىشويم، و به هيچ سببى جز تو نگرائيده و به هيچ چيز جز تو دست نمىآويزيم.
" فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً" پس وقتى خداوند آن فرزند دلخواهشان را به ايشان داد، و او را انسانى تام الخلقة و صالح براى بقاء قرار داد و به وسيله او چشم آن دو را روشن كرد، پدر و مادر" جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما" در فرزنددار شدن خود براى خدا شريك قرار دادند، و جهتش اين بود كه علاقه و شفقت به آن فرزند ايشان را وادار كرد تا به هر سببى غير خدا دست آويخته، و در برابر هر چيزى غير خدا خاضع شوند، با اينكه با خدا شرط كرده بودند كه از شاكرين او باشند، و نعمت او و ربوبيتش را كفران نكنند، ليكن عهد خود را شكستند، و شرط خود را ناديده گرفتند.
و جز آن كسانى كه خداوند به ايشان رحم كرده همه مردم اينطورند، يعنى همه همت و نيروى خود را صرف نقض عهد و خلف وعده و شكستن عهدى مىكنند كه با خدا بستهاند" فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ".
در اين قصه چند احتمال است، اول اينكه منظور بيان حال ابوين از نوع بشر در موقع فرزنددار شدن و بيان هم، بيان عام نوعى باشد، چون تمامى انسانهايى كه مىآيند و ميروند همه مولود پدر و مادرى هستند، پس مىتوان گفت كه كثرت اين نوع، نتيجه توالد پدر و مادر است، هم چنان كه فرموده:" يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ" «1».داستان شريك قائل شدن براى خدا بعد از فرزند دار شدن، مربوط به آدم و حوا نيست بلكه شرح حال نوع بشر است
و غالبا حال پدر و مادر مخصوصا با در نظر گرفتن اينكه نسبت به فرزندشان محبت و شفقت دارند اينطور است كه طبعا در امر فرزندشان متوجه و منقطع بسوى خدا مىشوند، هر چند خودشان به تفصيل توجه و انقطاع خود التفات نداشته باشند، عينا نظير دريانوردى هستند كه در