احتجاج هود عليه السلام با قوم خود در رد مسلك بت پرستى آنان
" أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ"- هود (ع) در اين جملات استدلالى را كه قوم بر الوهيت بتها مىكردند رد مىكند، چون قومش مىگفتند: پدران ما كه اين بتها را مىپرستيدند از ما عاقلتر بودند، و ما ناگزير بايد از آنان پيروى كنيم، هود (ع) در جواب مىفرمايد: پدران شما نيز مانند شما برهان و دليل صحيحى بر خدايى اين بتها نداشتند، و مساله خدا بودن آنها جز نامهايى كه شما بر آنها نهادهايد چيز ديگرى نيست، اين شماييد كه به دست خود سنگ يا چوبهايى را تراشيده يكى را خداى ارزانى و فراوانى نعمت، و ديگرى را خداى جنگ و سومى را خداى دريا و يا خشكى خواندهايد، جز نامگذارى شما ماخذ ديگرى نداشته و خدايى آنها جز در اوهام شما مصداق ديگرى ندارد، و آيا با يك مشت اوهام كه اسمگذاريش به اختيار خود انسان است، مىخواهيد ادعاى مرا كه توأم با دليل و برهان قطعى است جواب دهيد؟.اين طرز بيان در استدلال بر بطلان مسلك بتپرستى در قرآن كريم فراوان به چشم مىخورد، و اين خود لطيفترين بيان و برندهترين حجتى است بر بطلان اين مسلك، زيرا هر صاحب ادعايى كه نتواند بر حقانيت ادعاى خود اقامه حجت و برهان كند، در حقيقت برگشت ادعايش به خيال و فرض نامگذارى مىشود، و از بديهىترين جهالتها است كه انسان در مقابل برهان لجاجت ورزيده به يك مشت موهومات و فرضيات اعتماد كند، و اين طرز بيان، تنها در مساله پرستش جريان ندارد، بلكه اگر در آن دقت شود در هر چيزى كه انسان به آن