در مواردى كه تعبير" رؤيت خدا" آمده است خصوصياتى ذكر شده كه مراد از رؤيت را مىرساند
تعبير از اينگونه معلومات به رؤيت تعبيرى است شايع، اين معنا كه معلوم شد اينك مىگوييم: هر جا كه خداى تعالى گفتگو از ديده شدنش كرده در همانجا خصوصياتى ذكر كرده كه از آن خصوصيات مىفهميم منظور از ديده شدن خداى تعالى همين قسم از علمى است كه خود ما هم آن را رؤيت و ديدن مىناميم: مثلا در آيه" أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ" «1» كه يكى از آيات اثبات كننده رؤيت است، قبل از اثبات رؤيت نخست اثبات كرده كه خدا نزد هر چيزى حاضر و مشهود است، و حضورش به چيزى و يا به جهتى معين و به مكانى مخصوص اختصاص نداشته بلكه نزد هر چيزى شاهد و حاضر و بر هر چيزى محيط است، بطورى كه اگر به فرض محال كسى بتواند او را ببيند مىتواند او را در و جدان خودش و در نفس خود و در ظاهر هر چيز و در باطن آن ببيند، اين است معناى ديدن خدا و لقاى او نه ديدن به چشم و ملاقات به جسم كه جز با روبرو شدن حسى و جسمانى و متعين بودن مكان و زمان دو طرف صورت نمىگيرد.آيه شريفه" ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى" نيز به اين معنا اشعار دارد. چون نسبت رؤيت را به فؤاد مىدهد كه بدون ترديد مراد از آن نفس انسانيت و آن حقيقتى است كه انسان را از ساير حيوانات متمايز مىسازد نه قلب صنوبرى شكل كه در قسمت درونى طرف چپ سينه قرار دارد.نظير آيه فوق آيه شريفه" كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ، كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ" «2» است كه دلالت دارد بر اينكه آن مانعى كه ميان مردم و خدا حائل شده همانا تيرگى گناهانى است كه مرتكب شدهاند و اين تيرگىها است كه ديده دلها (جانها) ى ايشان را پوشانده و نمىگذارد كه به مشاهده پروردگار خود تشرف يابند، پس(1) سوره فصلت آيه 54- 53(2) اصلا اعمالى كه مىكردند زنگار قلوبشان شده است. اصلا آن روز از قرب به پروردگارشان دورند. سوره مطففين آيه 15