وجوب امتثال امر الهى از جهت اينست كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خير نيست
پس وجوب امتثال اوامر او از اين جهت است كه امر، امر او است، نه از اين جهت كه در امتثال امرش مصلحت و يا جهتى از جهات خير هست تا مساله وجوب امتثال دائر مدار مصالح و جهات خير باشد.پس خلاصه كلام اين شد كه از آيات مربوط به داستان آدم و ابليس استفاده مىشود كه اگر ابليس عصيان ورزيد و مستحق طرد شد بخاطر تكبرش بود و جمله" أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ" يكى از شواهد اين معنا است، گر چه از ظاهر گفتار ابليس بر مىآيد كه مىخواسته بر آدم تكبر بورزد، ليكن از اينكه ابليس با سابقهاى كه از داستان خلافت آدم داشته و تعبيرى كه از خداوند در باره خلقت آدم و اينكه" من او را به دو دست خود آفريدهام" شنيده بود و مع ذلك زير بار نرفت بر مىآيد كه وى در مقام استكبار بر خداوند بوده نه استكبار بر آدم.شاهد ديگرش اين است كه اگر وى در مقام تكبر بر آدم بود روا بود خداى تعالى در آيه" 50" سوره" كهف" بفرمايد:" كانَ مِنَ الْجِنِّ فاستنكف عن الخضوع لآدم چون از طايفه جن بود از خضوع در برابر آدم استنكاف كرد" و حال آنكه فرموده:" فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ ربه از امر پروردگارش سرپيچى كرد".