اشاره به معناى" ملكوت" در عرف قرآن مجيد
" أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..."در سابق مكرر گذشت كه" ملكوت" در عرف قرآن و بطورى كه از آيه" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ، فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ" «1» استفاده مىشود عبارت است از باطن و آن طرف هر چيز كه بسوى پروردگار متعال است، و نظر كردن به اين طرف با يقين ملازم است، هم چنان كه از آيه" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" «2» اين تلازم به خوبى استفاده مىشود.پس غرض از اين آيه توبيخ آنان در اعراض و انصراف از وجه ملكوتى اشياء است كه چرا فراموش كردند و در آن نظر نينداختند تا برايشان روشن شود كه آنچه را كه رسول خدا (ص) بسوى آن دعوتشان مىكند حق است.و اينكه فرمود" وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ" عطف است بر محل سماوات، و كلمه" من شىء" بيان مىكند" ما" ى موصوله را، و معناى آيه اين است كه: چرا در خلقت آسمانها و زمين و هر چيز ديگرى از مخلوقات خدا نظر نكردند؟ و بايد نظر كنند، اما نه از آن طرف كه برابر اشياء است، و نتيجه تفكر در آن علم به خواص طبيعى آنها است، بلكه از آن طرف كه برابر خداست، و تفكر در آن آدمى را به اين نتيجه مىرساند كه وجود اين موجودات مستقل به ذات نيست، بلكه وابسته بغير و محتاج به پروردگارى است كه امر هر چيزى را او اداره مىكند و آن پروردگار رب العالمين است." وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ" اين جمله عطف است بر جمله" مَلَكُوتِ السَّماواتِ ..." چون جمله مورد بحث (بخاطر اينكه مصدر به كلمه" أن" است) در تاويل مفرد است، و تقدير چنين است كه:" آيا نظر نكردند در اينكه شايد اجلهايشان نزديك شده باشد، زيرا نظر كردن در همين احتمال چه بسا ايشان را از ادامه و پافشارى بر ضلالت برگرداند" چون(1) فرمان نافذ خدا (در عالم) چون اراده خلقت چيزى را كند به محض اينكه گويد موجود باش بلا فاصله موجود خواهد شد، منزه است آنكه سلطنت همه چيز بدست او است. سوره يس آيه 84(2) بدينسان ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم بنموديم كه از اهل يقين شود. سوره انعام آيه 75