بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است
" قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ" اين جمله جواب خداى سبحان است به درخواست موسى، و بطورى كه مىبينيد خداوند اين جواب را طورى بيان كرده كه هم جواب درخواست موسى باشد و هم در مقابل كلامى كه او قبل از درخواست خود گفته بود و به عرض رسانيده بود كه" رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ" قرار بگيرد، و اگر رساندن عذابش را مقيد به جمله" هر كه را بخواهيم" كرده و در رحمت خود چنين تقييدى را به كار نبرده براى اين بوده كه عذاب از اقتضاى عمل گنهكاران ناشى مىشود نه از ناحيه خود او، از ناحيه او جز رحمت ناشى نمىشود هم چنان كه فرموده:" ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ" «1» و نيز فرموده:" لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ" «2» و از اين دو آيه به خوبى بر مىآيد كه اگر خداوند گنهكاران را عذاب مىكند، اين عذاب كردنش به اقتضاى ربوبيتش نيست، و گر نه جا داشت تمامى افراد را عذاب كند، و حال آنكه مشيتش به عذاب افراد معينى تعلق مىگيرد، و معلوم است كه مشيتش تعلق نمىگيرد مگر به عذاب كردن آن افرادى كه نعمتش را كفران كردهاند، پس باز عذاب او مستند به گنهكاران است نه مستند به خود او.علاوه بر اينكه از آيات كريمه قرآن بر مىآيد كه اصولا عذاب همان فقدان رحمت است، هم چنان كه نقمت عدم بذل نعمت است، و اين نرسانيدن نعمت و رحمت جز در مورد افرادى كه بخاطر كفر و گناه استعداد رحمت و نعمت را از دست دادهاند تحقق پيدا نمىكند، پس در حقيقت سبب عذاب، همان نبودن سبب رحمت است.و اينكه گفتيم از ناحيه خود او جز رحمت و نعمت ناشى نمىشود دليلش خيلى روشن است، براى اينكه سعه رحمت و افاضه نعمت از مقتضيات الوهيت و از لوازم صفت ربوبيت است، هيچ موجود مربوب و مخلوق نيست مگر اينكه وجودش براى خود او و براى بسيارى از موجودات ديگر نعمت است، چون موجودات همه به هم مربوطند و خير و شرى كه در يك موجود هست يا هم براى خودش و هم براى ديگران نعمت است مانند نيرومندى و ثروت و امثال آن دو كه هم صاحبش از آن منتفع مىشود و هم ديگران و يا اگر براى خودش نقمت است حد-(1) اگر سپاس داريد و مؤمن باشيد خدا را با عذاب شما چكار. سوره نساء آيه 147(2) و اگر سپاس داريد افزونتان دهم، و اگر كفران كنيد عذاب من بسيار سخت است. سوره ابراهيم آيه 7