نفى رؤيت خدا" لن ترانى" مربوط به دنيا است و معناى نفى رؤيت نفى طاقت و قدرت بر آن است
و كسى خيال نكند كه ثبوت رؤيت در آخرت منافات با تعبير" لن ترانى" دارد به توهم اينكه كلمه" لن" نفى ابدى را مىرساند، زيرا براى نفى، امكان رؤيت در سراسر زندگى دنيايى موسى و غير موسى تعبير به" لن ترانى" كافى است، هم چنان كه كلمه مذكور در آيه" إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا" «1» و آيه" إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً" «2» نيز در معناى نفى ابد در دنيا استعمال شده.و به فرضى كه اين جمله ظاهر در نفى ابد در دنيا و آخرت باشد تازه بيش از يك ظهور نيست، كه قابل تقييد است، هم چنان كه در آيه" وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ" «3» با جمله" حَتَّى ..." تقييد شده است، با اين حال چه مانعى دارد امثال آيه" وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ" نيز مقيد آيه مورد بحث و مفسر معناى نفى ابدى آن بوده باشد؟.مؤيد اينكه گفتيم برگشت نفى رؤيت به نفى طاقت و قدرت بر آن است جمله" وَ لكِنِ انْظُرْ ..." است كه در آن نشان دادن خود را به موسى تشبيه كرده به نشان دادن خودش را به كوه، و فرموده: ظهور و تجلى من براى كوه عينا مانند ظهورى است كه من براى تو كنم، اگر كوه با آن عظمت و محكميش توانست به حال خود باقى بماند تو نيز مىتوانى تجلى پروردگارت را تحمل كنى.(1) هرگز زمين را نخواهى شكافت و هرگز به بلندى كوهها نخواهى رسيد. سوره اسرى آيه 37(2) گفت: تو به همراهى من هرگز شكيبايى نتوانى كرد. سوره كهف آيه 67(3) يهود و نصارا از تو راضى نشوند مگر پيرو آيين آنها شوى، بگو هدايت هدايت خداست، اگر با وجود اين دانش كه سوى تو آمده هوسهايشان را پيروى كنى در قبال خدا دوست و ياورى نخواهى داشت.سوره بقره آيه 120