معناى" عرش" و مراد از" عرش خدا" و تشبيه و تنظير عرش خدا به كرسى‏هاى حكومتى‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استعمال كنايه از مقام سلطنت باشد.

معناى" عرش" و مراد از" عرش خدا" و تشبيه و تنظير عرش خدا به كرسى‏هاى حكومتى‏

راغب در مفردات گفته است: عرش در اصل به معناى چيزى است كه سقف داشته باشد و به" عروش" جمع بسته مى‏شود، مانند" وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها"، و به همين معنا گفته مى‏شود" براى درخت مو، عرشى ساختم" يعنى چيزى مثل سقف كه همان داربست باشد درست كردم. سپس مى‏گويد: هودجى را هم كه براى زنان مى‏ساخته‏اند از جهت شباهتى كه به داربست داشته، عرش مى‏ناميدند، و معناى" عرشت البئر" اين است كه من بر روى چاه سايه‏بان و سقف زدم، و نشيمن‏گاه سلطان را هم كه عرش مى‏نامند به اعتبار بلندى آن است. آن گاه مى‏گويد: عرش خدا چيزى است كه بشر از درك حقيقت آن عاجز است، و تنها اسمى از آن مى‏داند، و اين حرفهايى كه عوام از روى اوهام خود در باره آن زده‏اند صحيح نيست، زيرا اگر وهم بتواند آن را درك كند، پس حامل او هم تواند بود، و خدا از آن بزرگتر است كه اوهام ما حامل عرش او باشد، هم چنان كه فرموده:" إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ" «1» بعضى هم گفته‏اند: عرش خدا همان ملك اعلا و كرسى او، فلك كواكب است، و استدلال كرده‏اند به فرمايش رسول خدا (ص) كه فرمود: آسمان‏هاى هفتگانه و زمين‏هاى هفتگانه در برابر كرسى جز حلقه‏اى در برابر بيابان پهناورى نيست، و كرسى خدا هم در برابر عرش او همين نسبت را دارد «2».

از قديم الايام عادت بر اين جريان داشته كه مردم براى حكام و مصادر امور خود نشيمن‏گاهى از قبيل بساط و يا متكا فراهم مى‏كرده‏اند كه اختصاص به آنان داشته و از نشيمن‏گاه ديگران متمايز بوده است، اين عادت هم چنان ادامه داشته تا آنكه رفته رفته براى سلاطين و حكام خود كرسى و تخت درست كرده و آن را" عرش" ناميدند كه هم اهميتش از پشتى و متكا بيشتر بود، و هم اختصاصش به سلطان شديدتر، و كرسى از تخت عمومى‏تر است، تداول اين امر باعث شد كه اصلا سلطان به تخت شناخته شود، و تخت هم به سلطان، و خلاصه كلمه عرش و تخت معناى سلطان و مقام او را فهمانيده، تا مردم از شنيدن آن متوجه نقطه‏اى شوند كه مركز تدبير امور مملكت و اداره شؤون آن است.


(1) خداوند آسمان‏ها و زمين را از اينكه از جاى خود زائل شوند نگاه مى‏دارد و اگر زائل شوند، كسى بعد از خدا آنها را نگاه نمى‏دارد. سوره فاطر آيه 41

(2) مفردات راغب ص 341 ماده عرش.

/ 504