داستانى كه در روح المعانى در باره شان نزول آيات شريفه:" وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي ..." نقل كرده است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مؤلف: اينكه وى اسمش بلعم و از بنى اسرائيل بوده از غير ابن عباس نيز روايت شده «1»، و از ابن عباس غير اين هم روايت «2» كرده‏اند.

داستانى كه در روح المعانى در باره شان نزول آيات شريفه:" وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي ..." نقل كرده است‏

و در روح المعانى در آنجا كه قول به اين را كه، آيه در حق امية بن ابى الصلت ثقفى نازل شده نقل مى‏كند، مى‏گويد: امية بن ابى الصلت كتب قديمه را خوانده و به دست آورده بود كه خداوند پيغمبرى را خواهد فرستاد، و اميدوار بود بلكه خداوند خود او را مبعوث كند، در اين ميان سفرى به بحرين كرد و در آنجا مدت هشت سال بماند، در همان اوائل ورودش به بحرين بعثت خاتم النبيين (ص) را شنيده بود، بعد از هشت سال به اتفاق عده‏اى از يارانش به زيارت رسول خدا (ص) آمد، رسول خدا (ص) او را به اسلام دعوت فرمود، و سوره" يس" را بر او تلاوت كرد، وقتى سوره تمام شد اميه از جاى جست و در حالى كه پاهايش را مى‏كشيد بيرون آمد، قريش به دنبالش بيرون آمده پرسيدند، نظر تو در باره اين مرد چيست؟ گفت بايد در باره‏اش فكر كنم. «3»

از آنجا به شام رفت و بعد از واقعه جنگ بدر مى‏خواست تا به مدينه آمده و اسلام بياورد، و ليكن وقتى در بين راه قضيه بدر را شنيد از تصميم خود برگشت و گفت: اگر اين مرد پيغمبر بود خويشاوندان خود را نمى‏كشت، از همان نيمه راه به طرف طائف رفت و در همانجا بماند تا در گذشت.

خواهرش فارعة بعد از مرگ برادرش نزد رسول خدا (ص) آمد و آن حضرت از خاطرات هنگام وفات برادرش پرسيد، فارعة عرض كرد: برادرم در هنگام مرگ اين اشعار را سرود:




  • كل عيش و ان تطاول دهرا
    ليتنى كنت قبل ما قد بدا لى
    ان يوم الحساب يوم عظيم
    شاب فيه الصغير يوما ثقيلا «6»



  • صائر مرة الى أن يزولا «4»
    فى قلال الجبال أرعى الوعولا «5»
    شاب فيه الصغير يوما ثقيلا «6»
    شاب فيه الصغير يوما ثقيلا «6»



آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: از اشعار برادرت برايم بخوان، فارعة اشعار


(1 و 2) الدر المنثور ج 3 ص 145

(3) روح المعانى ج

9- 10 ص 112 ط بيروت.

(4) هر زندگى هر چند مدت مديدى طولانى شود عاقبت يك بار مى‏شود كه زائل و تباه گردد

(5) اى كاش پيش از آنكه نظرم برگشت در قله‏هاى كوه بز كوهى مى‏چراندم‏

(6) آرى بدرستى روز حساب روز بس بزرگى است روزى است كه از سنگينى فشارها كودكان پير مى‏شوند

/ 504