معنى و مراد از" خلق" و" امر" در:" لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ"
" أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ"" خلق" به حسب اصل لغت به معناى سنجش و اندازهگيرى چيزى است براى اينكه چيز ديگرى از آن بسازند، و در عرف دين در معناى ايجاد و ابداع بدون الگو استعمال مىشود." امر" گاهى به معناى شان بوده و جمع آن" امور" است، و گاهى هم به معناى دستور دادن و وادار كردن مامور، به انجام كار مورد نظر مىباشد، و بعيد نيست كه در اصل هم به همين معنا باشد، و سپس به صورت اسم مصدر استعمال مىشود و به معناى نتيجه امر و آن نظمى است كه در جميع كارهاى مامور و مظاهر حيات او است، و چون اين معنا منطبق با همه شؤون حياتى انسان است، لذا لفظ" امر" به معناى اسم مصدر در شان انسان استعمال شد و آن چيزى كه وجودش را اصلاح مىكند، و نيز از اين هم بيشتر وسعت يافته در شان هر چيز، چه انسان و چه غير انسان استعمال شد. بنا بر اين، امر هر چيزى همان شانى است كه وجود آن را اصلاح و حركات و سكنات و اعمال و ارادات گوناگونش را تنظيم مىكند، پس اگر مىگويند:" امر العبد الى مولاه" معنايش اين است كه مولاى عبد حيات و معاش عبد را تدبير مىكند، و معناى" امر المال الى مالكه" اين است كه: اختيار مال به دست مالك است، و معناى:" امر الانسان الى ربه" اين است كه تدبير مسير زندگى انسان بدست پروردگار او است.در اينجا ممكن است كسى اشكال كند كه اگر" امر" به معناى شان باشد به صيغه" امور"، جمع بسته مىشود، هم چنان كه" امر" به معناى دستور به صيغه" اوامر" جمع بسته مىشود، اين معنا با اينكه يكى از اين دو معنا به ديگرى برگردد منافات دارد.جواب اين اشكال اين است كه امثال اين تفننها در لغت بسيار است، و اهل دقت و تتبع به اشباه و نظائر آن زياد بر مىخورند، پس امر واسطهاى است كه هم به عبد ارتباط و اضافه دارد و هم به مولا. هم" امر العبد" گفته مىشود، مانند:" وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ" «1» و هم امر مولى مانند" أَتى أَمْرُ اللَّهِ" «2».خداى تعالى امرى را كه از اشياء مالك است در آيه(1) سوره بقره آيه 275(2) سوره نحل آيه 1