كلام عدهاى از مفسرين كه قضيه اشهاد را مربوط به دنيا دانستهاند و وجوهى كه در رد عالم ذر آوردهاند
و لذا عدهاى از مفسرين گفتهاند: مقصود از ظرف" اذ" در جمله" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ" دنيا است، و اين دو آيه اشاره دارند به سنت خلقت الهى، آن سنتى كه خداوند در خلقت انسان در دنيا جارى نموده، چون خداى سبحان ذريه انسان را از پشت پدران بيرون و به ارحام مادران منتقل و از آنجا به دنيا مىآورد، و همگى را در خلال زندگيشان بر نفوس خود گواه گرفته، و آثار صنع و آيات وحدانيت خود را به همه ايشان ارائه مىدهد، و آنان را به وجوه احتياجات كه از همه طرف ايشان را احاطه و مستغرق نموده واقف مىسازد، و از همين راه به وجود و وحدانيت خود راهنماييشان مىكند، گويا در اين شرايط ايشان را مخاطب قرار داده و مىفرمايد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و ايشان به زبان حال جواب مىدهند: چرا، ما خود به اين معنا شهادت مىدهيم، و معترفيم كه تويى رب ما و به غير از تو ما را ربى نيست. و خداوند اينكار را كرد تا در روز قيامت عليه او احتجاج نكنند و نگويند: ما از معرفت تو غافل بوديم، و يا ذريه ايشان نگويند كه پدران ما مشرك شدند و ما را مشرك بار آوردند، و ما هيچگونه معرفتى به اين مطلب نداشتيم.همين عده از مفسرين رواياتى را كه دلالت بر عالم ذر دارد و مىگويد:" خداوند ذريه آدم را از پشت او بيرون كشيده و ايشان را كه به شكل ذرههايى بودند عليه خود آنها گواه گرفته و خود را به ايشان شناسانيد، و از آنان بر ربوبيت خود گواه گرفت و بدين وسيله حجت را بر ايشان تمام كرد" طرح نموده و آنها را حجت ندانسته و در ابطال دلالت اين دو آيه بر عالم ذر و طرح روايات مزبور و مخالفت آنها با ظاهر قرآن وجوهى ذكر كردهاند كه ذيلا ايراد مىگردد.1- بنا به مضمون اين روايات داستان عالم ذر از دو حال بيرون نيست، يا اين است كه ذريه را كه خداوند از صلب آدم استخراج كرده به آنها عقل داده و سپس مورد خطاب خود قرار شان داده است، و يا اينكه عقل نداده، اگر عقل نداده پس چگونه مساله توحيد را درك نموده و