اميدوارى به خدا، بدون اضطراب و بيم از گناه و گفتن اينكه خدا ما را مىآمرزد (سَيُغْفَرُ لَنا) اميد صادق نيست - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
" إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ" اين است كه خداى تعالى عقابش نسبت به كسانى كه بخواهد ايشان را در دنيا عقاب كند سريع است، گو اينكه مناسبتر اين بود كه گفته شود: اين معنى، معناى مجموع" إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ" است، تا كسى توهم نكند كه سريع العقاب بودن خداوند با حليم بودنش منافات دارد.
" وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ ..."
در مجمع البيان مىگويد: كلمه" دون" در محل رفع است، چون مبتدا است، و اگر در ظاهر منصوب آمده براى تمكن در ظرفيتش است، نظير آن- بنا بر قول ابى الحسن- كلمه" بين" در جمله" لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ" است، زيرا اين كلمه نيز در اين جمله قائم مقام فاعل و در موضع رفع است، و بخاطر اينكه ظرف است منصوب آمده، و همچنين است كلمه" بين" در جمله" يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ"، زيرا در اينجا از جهت اينكه قائم مقام فاعل است بايد مرفوع باشد و منصوب شده. ممكن هم هست در آيه مورد بحث بگويى تقدير" و منهم جماعة دون ذلك" بوده و موصوف مرفوع يعنى جماعت حذف شده و صفت آن يعنى كلمه" دون" به جايش نشسته است «1».
و مقصود از" حسنات" و" سيئات" در آيه مورد بحث نعمتها و گرفتاريهاى دنيا است، و ما بقى آيه معنايش روشن است.
" فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ ..."
كلمه" عرض" به معناى هر چيز غير ثابت است، و در جمله" عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا شؤون ناپايدار زندگى دنيا" «2» به همين معنا است، و مراد از" عَرَضَ هذَا الْأَدْنى" نيز لذائذ زندگى دنيا و نعمتهاى زودگذر آن است، و اگر به اشاره مذكر (هذا) به آن اشاره فرموده و حال آنكه جا داشت به مؤنث (هذه) به آن اشاره شود براى تحقير آن است، گويا خواسته است با تجاهل كردن در حق آن برساند كه دنيا آن قدر بىارزش و غير قابل اعتنا است كه هيچ خصوصيت و صفت مرغوبى كه جلب نظر كند ندارد، نظير اين توجيه در جمله" هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ" «3» كه حكايت كلام ابراهيم (ع) است گذشت.اميدوارى به خدا، بدون اضطراب و بيم از گناه و گفتن اينكه خدا ما را مىآمرزد (سَيُغْفَرُ لَنا) اميد صادق نيست
جمله" وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا" سخن گزافى است بدون سند كه اسلاف يهود آن را در غرورى كه به تشكيلات خود داشتند، از خود تراشيدهاند، هم چنان كه حزب خود را حزب خدا