رواياتى ديگر در مورد تقاضاى رؤيت، تجلى براى جبل، ضعقه موسى، دك جبل و ...
و در الدر المنثور است كه احمد و عبد بن حميد و ترمذى- ترمذى اين روايت را صحيح دانسته- و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن عدى در كتاب كامل و ابو الشيخ و حاكم- وى نيز صحيح دانسته- و ابن مردويه و بيهقى در كتاب رؤيت از چند طريق از انس بن مالك روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى آيه" فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى" را قرائت كرد، فرمود: اينطور، و نوك انگشت ابهام را به بند انگشت كوچك- و در روايت ديگرى دارد كه بر مفصل بالايى انگشت كوچك- گذارد، و فرمود: كوه از هم پاشيده شد و موسى در حالى كه دچار صعقه شده بود به زمين افتاد- و در روايت ديگرى دارد كه كوه در زمين فرو رفت و تا قيامت هم چنان در زمين نشست مىكند «1».مؤلف: در احاديث ائمه اهل بيت (ع) چنين آمده كه كوه در اثر اندكاك پوسيده شد. و در بعضى دارد كه به دريا فرو رفت و تا روز قيامت در آن فرو مىرود. و در بعضى ديگر تا اين ساعت هم چنان در دريا فرو مىنشيند. و ما اگر اين روايات را با يكديگر تفسير كنيم حاصل جمع آنها اين مىشود كه كوه مزبور پوسيده شده و در دريا فرو ريخت و ديگر اثرى از آن باقى نيست.و نيز در آن كتاب است كه: ابو الشيخ و ابن مردويه از طريق ثابت از انس از رسول خدا (ص) روايت كردهاند كه در ذيل آيه" فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ" فرمود: اين مقدار از نور خود را ظاهر ساخت- آن گاه انگشت بزرگ را به روى بند انگشت كوچك قرار داد- حميد كه راوى اين حديث است به ابا محمد كه روايت را از انس نقل كرده گفت: اين حرفها چيست كه تو به آن دل مىبندى؟ ابا محمد به سينهاش زد و گفت: تو كيستى و چيستى اى حميد!؟انس بن مالك از رسول خدا (ص) براى من حديث نقل مىكند آن وقت تو مىگويى اين حرفها چيست؟! «2» و نيز در الدر المنثور است كه حكيم ترمذى در كتاب نوادر الاصول و ابو نعيم در كتاب حليه از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) آيه" رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ" را تلاوت كرد و فرمود: خداى تعالى در جواب موسى فرمود: اى موسى! هيچ(1 و 2) الدر المنثور ج 3 ص 119