مراد از تكلم خدا با موسى (ع) و چگونگى آن‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرد كه خدا توبه‏اش را بپذيرد. ما در جلد چهارم «1» اين كتاب بطور مفصل بيان نموديم كه توبه لازم نيست هميشه از معصيت بوده باشد، بلكه معناى آن بازگشت به خدا است كه ممكن است از كوچكترين شائبه دورى از خدا بوده باشد.

موسى سپس اقرار نمود و چنين شهادت داد:" وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ" يعنى من در ميان قوم خودم اولين كسى هستم كه به عدم امكان رؤيت تو ايمان آورده‏ام.

اين آن معنايى است كه از مقام و سياق آيه استفاده مى‏شود، البته احتمال هم هست كه معناى جمله مورد بحث، اولين ايمان آورنده به دين و هدايت بوده باشد و مقصود موسى (ع) هم اين باشد كه: من به تو ايمان آوردم قبل از آنكه ديگران به تو ايمان بياورند، پس جا دارد در هر قصور و يا تقصيرى به تو بازگشت كنم. و ليكن اين احتمال خيلى بعيد است.

" قالَ يا مُوسى‏ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ" فرق ميان كلمه" اصطفاء" و كلمه" اختيار" اين است كه اصطفاء معناى اختيار را مى‏دهد به اضافه اينكه در آن تصفيه نيز نهفته، و لذا در آيه مورد بحث با كلمه" على" متعدى شده و" ناس" را مفعول گرفته.

مراد از تكلم خدا با موسى (ع) و چگونگى آن‏

و مقصود از" رسالات" معارف الهى از قبيل اوامر، نواهى، حكم و شرايعى است كه پيغمبران (ع) مامور به تبليغ آنها مى‏شوند، چه اينكه اين معارف به وسيله فرشته‏اى به ايشان وحى شود و يا اينكه پيغمبرى آن را مستقيما از خدا بشنود، در هر دو صورت رسالت است. چيزى كه هست اطلاق رسالت بر كلام بدون واسطه خداوند به اعتبار معناى آن كلام است، چون كلام امرى است و معنايى كه شنونده از آن مى‏فهمد امرى ديگر.

و مقصود از" كلام" كه در آيه است آن خطاب‏هايى است كه خداوند بدون واسطه فرشته به موسى (ع) نموده، و به عبارت ديگر آن چيزى كه به وسيله آن مكنون غيب براى آن جناب كشف شده نه كلام معمولى دائر در ميان ما آدميان، چون آن كلامى كه در ميان ما معمول است عبارت از قرار و تعهدى است كه ما در بين خود جعل كرده‏ايم، و بنا گذاشته‏ايم كه مثلا فلان صوت معين اختصاص به فلان معنا داشته باشد، و هر وقت آن صدا از گوينده‏اى سر زند ذهن شنونده فورا منتقل به آن معنا بشود، گوينده هم متعهد شده كه هر وقت بخواهد آن‏


(1) جلد چهارم عربى ص 245 ط بيروت. و جلد چهارم فارسى ص 385 ط انتشارات اسلامى.

/ 504