توضيح اينكه خداوند به ذات خود شناخته مى‏شود و انحصار معرفت به خدا در فكر و استدلال، خود جهل به خدا و شرك خفى به او است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدست نمى‏آيد. آرى، نه خداوند در مخلوقات است و نه مخلوقات در اويند «1».

توضيح اينكه خداوند به ذات خود شناخته مى‏شود و انحصار معرفت به خدا در فكر و استدلال، خود جهل به خدا و شرك خفى به او است‏

مؤلف: اين روايت معرفت خدا را براى هر موجودى كه داراى درك است هر چند دركش ناچيز باشد اثبات مى‏كند، و آن را به آدميان انحصار نمى‏دهد، چون ملاك اين معرفت و راه آن را فكر ندانسته تا در نتيجه مخصوص آدميان باشد و صريحا مى‏رساند كه انحصار معرفت به فكر و استدلال خود جهل به خدا و شرك خفى به او است.

بيان اين معنا منوط به يادآورى مقدماتى است كه در همين روايت مى‏باشد، و آن مقدمات يكى اين است كه تعلق گرفتن معرفت انسان به چيزى ادراك همان چيز است، هم چنان كه ادراك چيزى عبارت است از تعلق گرفتن معرفت ما به آن چيز و لا غير. پس اگر فرض كنيم كه ما چيزى را به وسيله چيز ديگرى شناخته‏ايم و آن چيز ديگر واسطه در شناسايى ما بوده پس در حقيقت همين واسطه متعلق ادراك ما قرار گرفته نه آن چيزى كه صاحب اين واسطه بود، زيرا اگر معرفت بواسطه معرفت به صاحب واسطه هم بوده باشد بايستى به يك معنا واسطه و صاحب واسطه يكى باشند هر چند به اعتبارى ديگر غير هم بوده باشند، و تا به يك اعتبار يكى نباشند ممكن نيست معرفت به يكى از آن دو معرفت به ديگرى باشد، مثلا حسين نامى كه از جلو ما عبور مى‏كند و ما او را در ذهن خود تصور مى‏كنيم، اين صورتى كه از آن شخص در ذهن ما ترسيم مى‏شود واسطه ميان ما و درك حسين است در عين اينكه به وجهى عين او نيست به وجه ديگرى عين او است زيرا اگر عين او نباشد لازمه‏اش اين است كه ما حسين را نديده درك نكرده باشيم و در نتيجه تمامى علوم ما جهل بوده باشد.

و ليكن اين حرف در معرفت خدا جريان ندارد زيرا ميان ما و خداى تعالى چيزى واسطه نيست و در نتيجه ما آن طور كه حسين را درك مى‏كرديم و به وى معرفت پيدا مى‏كرديم نمى‏توانيم به خداوند معرفت پيدا كنيم، مگر اينكه او را با خود او بشناسيم. بنا بر اين، كسى كه ادعا مى‏كند من خداى تعالى را بوسيله تفكرات و تصور و تصديق و يا بوسيله آيات خارجى شناخته‏ام در حقيقت به شرك خفى مبتلا شده چون قائل به وجود واسطه‏اى بين خدا و خلق شده، واسطه‏اى كه نه خدا است و نه خلق خدا و معلوم است كه چنين چيزى بايد مستقل و بى‏نياز از خدا باشد، و يا به عبارتى ديگر خدايى مانند خداى تعالى و شريك او خواهد بود، پس اگر خداى تعالى به ذات خود شناخته شد كه خوب و گر نه به هيچ وسيله و واسطه ديگرى شناخته نمى‏شود و چون خداوند بطور مسلم قابل شناختن است پس او شناخته به ذات خويش‏


(1) التوحيد ص 142 ح 7

/ 504