چند روايت صحيحه كه بر وجود عالم ذر دلالت مىكنند
و در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير از ابن مسكان از ابى عبد اللَّه (ع) روايت شده كه گفت: از آن جناب پرسيدم اشهادى كه در آيه" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى" آمده آيا بطور معاينه بوده؟ فرمود آرى، چيزى كه هست مردم خصوصيات آن موقف را فراموش كردند، و تنها معرفت را از دست ندادند، و بزودى آن خصوصيات به يادشان خواهد آمد، و اگر معرفت هم از دست مىرفت احدى نمىفهميد كه خالق و رازق او كيست، و اشخاصى هم كه در اين نشات كافر شدند كسانى هستند كه در آن نشات ايمان نياوردند و اقرارشان زبانى بوده، و همانهايند كه خداوند در حقشان فرموده:" فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ ايمان نخواهند آورد به چيزى كه در سابق آن را تكذيب كرده بودند «2»".مؤلف: اين روايت گفتار كسانى را كه دلالت آيه را بر اخذ ميثاق در عالم ذر انكار كرده و آيه" وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" را تفسير كردهاند به اينكه خداوند آيات دال بر ربوبيتش را به ايشان آموخت، رد مىكند، و روايت از حيث سند صحيحه است و نظير آن در صراحت و صحت روايت زراره و غير آن است كه ذيلا نقل مىشود.در كافى از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از زراره روايت كرده كه گفت:مردى از حضرت ابى جعفر (ع) از معناى آيه" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ ..."، سؤال كرد، حضرت در حالى كه پدرش هم مىشنيد فرمود: پدرم مرا حديث كرد كه خداى عز و جل قبضهاى از خاك يعنى خاكى كه آدم را از آن آفريده بود گرفت و آب گوارا و شيرين بر آن بريخت، و تا چهل روز به همان حال بگذاشت و پس از اينكه ورآمده شد گرفته و به شدت مالش داد و از چپ و راست آن ذريه بنى آدم بيرون آمدند، دستور داد تا همه در آتش شوند، اصحاب يمين داخل شدند و آتش بر ايشان سرد و سلام شد، و ليكن اصحاب شمال از داخل شدن در آن خوددارى كردند «3».(1) تفسير عياشى ج 2 ص 37 ح 103(2) تفسير قمى ج 1 ص 248(3) كافى ج 2 ص 7 ح 2