چند روايت صحيحه كه بر وجود عالم ذر دلالت مى‏كنند - ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرفت- سپس حضرت دست خود را گرفت- و فرمود: اين چنين «1».

مؤلف: از ظاهر اين روايت بر مى‏آيد كه امام (ع) تنها كلمه" اخذ" را كه در آيه است معنا كرده و آن را به معناى احاطه و ملكيت تفسير نموده.

چند روايت صحيحه كه بر وجود عالم ذر دلالت مى‏كنند

و در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير از ابن مسكان از ابى عبد اللَّه (ع) روايت شده كه گفت: از آن جناب پرسيدم اشهادى كه در آيه" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏" آمده آيا بطور معاينه بوده؟ فرمود آرى، چيزى كه هست مردم خصوصيات آن موقف را فراموش كردند، و تنها معرفت را از دست ندادند، و بزودى آن خصوصيات به يادشان خواهد آمد، و اگر معرفت هم از دست مى‏رفت احدى نمى‏فهميد كه خالق و رازق او كيست، و اشخاصى هم كه در اين نشات كافر شدند كسانى هستند كه در آن نشات ايمان نياوردند و اقرارشان زبانى بوده، و همانهايند كه خداوند در حقشان فرموده:" فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ ايمان نخواهند آورد به چيزى كه در سابق آن را تكذيب كرده بودند «2»".

مؤلف: اين روايت گفتار كسانى را كه دلالت آيه را بر اخذ ميثاق در عالم ذر انكار كرده و آيه" وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" را تفسير كرده‏اند به اينكه خداوند آيات دال بر ربوبيتش را به ايشان آموخت، رد مى‏كند، و روايت از حيث سند صحيحه است و نظير آن در صراحت و صحت روايت زراره و غير آن است كه ذيلا نقل مى‏شود.

در كافى از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از زراره روايت كرده كه گفت:

مردى از حضرت ابى جعفر (ع) از معناى آيه" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ ..."، سؤال كرد، حضرت در حالى كه پدرش هم مى‏شنيد فرمود: پدرم مرا حديث كرد كه خداى عز و جل قبضه‏اى از خاك يعنى خاكى كه آدم را از آن آفريده بود گرفت و آب گوارا و شيرين بر آن بريخت، و تا چهل روز به همان حال بگذاشت و پس از اينكه ورآمده شد گرفته و به شدت مالش داد و از چپ و راست آن ذريه بنى آدم بيرون آمدند، دستور داد تا همه در آتش شوند، اصحاب يمين داخل شدند و آتش بر ايشان سرد و سلام شد، و ليكن اصحاب شمال از داخل شدن در آن خوددارى كردند «3».


(1) تفسير عياشى ج 2 ص 37 ح 103

(2) تفسير قمى ج 1 ص 248

(3) كافى ج 2 ص 7 ح 2

/ 504