ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 8 -صفحه : 504/ 69
نمايش فراداده

استدلال بر صحت عمل خود كند. يكى ديگر آيه" وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ" «1» است كه از آن بر مى‏آيد حكم كردن، حق مطلق او است و هيچ مانعى چه عقلى و چه غير عقلى مانع از حكم او نيست، براى اينكه هر مانعى كه فرض شود فعل خدا و مخلوق او و متاخر از او است نه حاكم و مسلط بر او و نه مؤثر در او.

يكى ديگر جمله" وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ" «2» و جمله" وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ" «3» و جمله" إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ" «4» است، چون از اين جملات بر مى‏آيد كه خداوند قاهر و غالب است، و كسى است كه هيچ چيزى بر او غلبه و تسلط ندارد و او را از رسيدن به كار خويش باز نمى‏دارد و بين او و كارش حائل نمى‏شود.

و نيز از آن جمله، آيه" أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ" «5» و همچنين آيات ديگرى كه همه در افاده اين معنا مطلقند و آيه ديگرى هم نيست كه اين آيات را تقييد كرده بگويد:

خداوند در فلان امر محكوم و مغلوب است.

و اگر ما عليه اشاعره مى‏گوييم حكم عقل نظرى در افعال خداى تعالى جارى مى‏شود معنايش اين نيست كه خداوند محكوم به احكام عقل مى‏باشد، زيرا همانطورى كه مكرر گفته شد عقل ما با همه آثارش در افعالش كه همان نفس الامر و خارج است تابع خدا و ماخوذ از سنت جارى او است، بلكه معنايش اين است كه عقل مى‏تواند خصوصيات فعل خدا را درك نموده و در اين باره مجهولاتى را كشف نمايد، و اگر عقل چنين قدرتى نمى‏داشت اين همه در قرآن كريم امر به تعقل، تذكر، تفكر، تدبر و امثال آن نمى‏كرد.

و اما آيات راجع به مرحله دوم- از آن جمله يكى آيه" اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ" «6» است كه دلالت دارد بر اينكه در عمل به احكام خداى تعالى‏

(1) و خدا حكم مى‏كند و كسى نيست كه حكم او را تاخير بيندازد. سوره رعد آيه 41

(2) و او يگانه مقتدر است. سوره رعد آيه 16

(3) و خدا بر كار خويش مسلط است. سوره يوسف آيه 21

(4) بدرستى كه خدا به كار خويش مى‏رسد. سوره طلاق آيه 3

(5) بدانيد كه آفرينش از او و زمام امر آن بدست او است. سوره اعراف آيه 54

(6) خدا و رسول را بپذيريد وقتى شما را دعوت مى‏كنند به چيزى كه شما را زنده مى‏كند. سوره انفال آيه 24