صفحهى 121
ظرف" اذ" در جمله" إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ" بيان ثانوى يوم الفرقانى است كه در آيه قبلى بود، هم چنان كه ظرف" يوم" در جمله" يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ" بيان اول آن و متعلق به" أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا" بود. و اما اينكه بعضى گفتهاند كه ظرف" اذ" بيان جمله" وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ" است، و مىخواهد با ذكر مورد، قدرت خدا را برساند و معنايش اين است كه" خدا بر يارى شما قادر است با ذلت و زبونى كه داشتيد وقتى كه شما در بلندى نزديك بيابان فرود آمده بوديد" وجهى بعيد و تكلفدار است.
سياق جملات قبل از جمله" وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعادِ" كه مساله برخورد دو لشكر و خصوصيات آن را مىرساند، و اينكه قافله پائينتر از مسلمين بودند، و اينكه خداوند به قدرتش كه هر چيزى را مقهور كرده حق و باطل را از هم جدا كرده و حق را تاييد و باطل را مغلوب ساخت و همچنين اينكه فرمود:" وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا" همه شواهدى هستند بر اينكه منظور از جمله مورد بحث هم كه فرمود:" وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعادِ" بيان همين است كه برخورد به اين صورت جز مشيت خاصه خداى سبحان نبوده، چون مشركين با اينكه داراى عده و عده بودند در قسمت بلندى بيابان در جايى كه آب در دسترسشان و زمين زير پايشان سفت و محكم بود فرود آمدند و مؤمنين با كمى عدد و ضعف نيرويشان در قسمت پائين بيابان در زمينى ريگزار و بى آب اردوگاه داير كرده بودند و به قافله ابو سفيان هم نتوانستند دست پيدا كنند و او قافله را از يك نقطه ساحلى پائين اردوگاه مؤمنين پيش مىراند، و مؤمنين در شرايطى قرار گرفته بودند كه از نظر نداشتن پايگاه چارهاى جز جنگيدن نداشتند، و برخورد مؤمنين در چنين شرايط و پيروزيشان بر مشركين را نمىتوان امرى عادى دانست، و جز مشيت خاص الهى و قدرتنمائيش بر نصرت و تاييد مؤمنين چيز ديگر نمىتواند باشد.
پس جمله" وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعادِ" بيان اين معنا است كه فرود آمدن مؤمنين در اينجا و مشركين در آنجا روى قرار قبلى و يا مشورت صورت نگرفته و لذا بدنبال اين جمله فرمود:" وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا" چون اين جمله بخاطر كلمه" و لكن" استدراك از مطالب قبل است.
و جمله" لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ" تعليل آن قضايى است كه خداوند در امر مفعول رانده، و معنايش اين است كه خداوند اگر اين قضا را راند كه شما با كفار اينطور تلاقى و برخورد كنيد، و در چنين شرايطى شما مؤمنين را تاييد نمود و كفار را بيچاره كرد همه براى اين بود كه خود دليل روشنى بر حقانيت حق و بطلان باطل باشد تا هر كس هلاك مىشود با داشتن دليل و تشخيص راه از چاه هلاك شده باشد و هر كس هم زنده مىشود با دليل