ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 317
نمايش فراداده

و بر عكس كسى كه براى آن حضرات معتقد به اصالت و استقلال در داشتن اينگونه امور باشد- آن طور كه در سابق گفتيم- با فهم عوام الناس قضاوت كرده و چنين كسى خالى از غلو نيست، هر چند كه بگويد اين اصالت و استقلال را خداى تعالى به انبياء و اولياء داده- همانطور كه مى‏گفت رعيت هر چه دارد در عين اينكه در داشتن آن مستقل است ولى شاه به او داده- و چنين كسى مشمول آيه شريفه زير است كه مى‏فرمايد:

" لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ" «1».

بيان آيات‏ ‏

" وَ لا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ"

راغب در مفردات مى‏گويد: وقتى گفته مى‏شود" زريت عليه" معنايش اين است كه من فلانى را به خاطر فلان عملى كه كرد تنقيص و توبيخ و تحقير كردم، و وقتى گفته مى‏شود:

" ازريت به- و يا- ازدريت به" معنايش اين است كه تصميم گرفتم او را تحقير كنم، و اصل كلمه" أزريت"" ازتريت" از باب افتعال بوده، در قرآن كريم هم كه آمده:

" تزدرى اعينكم" يعنى چشمان شما ايشان را حقير و اندك مى‏بيند، و تقدير جمله مذكور" تزدريهم اعينكم" است، يعنى چشمان شما حقيرشان مى‏بيند و خوارشان مى‏شمارد. «2»

ديدگاه اشراف قوم نوح (ع) در باره تقسيم

ديدگاه اشراف قوم نوح (ع) در باره تقسيم جامعه به دو طبقه بالا و پايين و مبارزه نوح (ع) با اين اعتقاد باطل‏ ‏

و اين قسمت از پاسخ نوح (ع) اشاره است به خطايى كه سران كفار از قومش مرتكب شدند، و بر اساس سنت اشرافيت و طريقه آقا نوكرى، به اعتقادى باطل معتقد شدند، و آن اين بود كه افراد بشر دو قسمند: يكى اقويا و ديگرى ضعفاء، اقويا به خاطر داشتن مال و نفرات مردمى نيرومند و مقتدرند، و اما ضعفاء، ساير طبقات مختلف مردمند، اقويا در مجتمع بشرى آبرومند بوده و داراى سيادت و سرورى هستند، نعمت و احترام دارند، و اصلا انعقاد مجتمع به خاطر آنها است، و غير آنان از ازل به خاطر آنان خلق شده‏اند و مقصود از خلقت ضعفاء اين بوده كه اقويا آسايش داشته و كارشان لنگ نماند، و جان كلام اينكه ضعفاء قربانيان منافع اقويايند نظير رعايا نسبت به تخت سلطنت (البته در سلطنت استبدادى، كه رعايا نيز قربانيان منافع صاحب تختند) و باز نظير بردگان نسبت به مواليشان، و خدام و كارگران نسبت به كارفرمايانشان، و زنان نسبت به مردان كه همه آن طبقات ضعيف، قربانيان منافع اين طبقات زورمند جامعه هستند.

(2) مفردات راغب، ص 212، چاپ ايران.