البته اشكال ديگرى نيز در روايت هست و آن اين است كه كلمه" ضحك" را به معناى تعجب گرفته در نتيجه جمله" فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ" را جملهاى مقدم و مؤخر دانسته كه بنا بر معنايى كه روايت براى" ضحك" كرده، تقدير آيه چنين مىشود:" فبشرناها باسحق و من وراء اسحاق يعقوب فضحكت" چون خنده آن بانو از بشارت بوده، پس اول بايد بشارت ذكر شود و بعد خنده او، و ارتكاب تقديم و تاخير بدون نكته بارزى خلاف ظاهر است.
و نيز در تفسير عياشى از فضل بن ابى قره روايت آمده كه گفت: من از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: خداى تعالى وحى كرد به ابراهيم كه بزودى فرزندى برايت متولد مىشود، ابراهيم (ع) جريان را به ساره گفت، ساره اظهار تعجب كرد كه آيا من فرزند مىآورم با اينكه پيرى عجوزهام؟ خداى تعالى مجددا به آن جناب وحى كرد كه آرى، ساره بزودى فرزند خواهد آورد و اولادش به خاطر همين كه ساره كلام مرا رد كرد چهارصد سال معذب خواهند شد.
امام (ع) فرمود: و چون عذاب بنى اسرائيل طول كشيد، صدا به ضجه و گريه بلند نموده، چهل شبانه روز گريستند، خداى تعالى به موسى و هارون (ع) وحى فرستاد كه آنان را از شر فرعون نجات خواهد داد، پس آن گاه صد و هفتاد سال شكنجه را از آنان برداشت. راوى مىگويد امام (ع) سپس فرمود: شما نيز چنين خواهيد بود اگر دعا بكنيد و ضجه و گريه داشته باشيد خداى تعالى فرج ما را مىرساند و اما اگر نكنيد بلا به منتها درجهاش مىرسد. «1»
مؤلف: وجود رابطه بين احوال انسان و ملكات درونيش و بين خصوصيات تركيب بدنش چيزى است كه هيچ شكى در آن نيست، پس براى هر يك از دو طرف رابطه، اقتضاء و تاثير خاصى در طرف ديگر هست، از سوى ديگر نطفه كه از ماده بدن گرفته مىشود طبعا حامل همه خصوصياتى است كه در بدن مادى و در روح او هست و بنا بر اين چه مانعى دارد كه نسلهاى آينده پارهاى از خصوصيات اخلاقى نسل گذشته را به ارث ببرند، چه خصوصيات مادى و بدنى آنان را و چه خصوصيات روحيشان را.