ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 510
نمايش فراداده

بنا بر اين، در جمله" لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً" باء حرف جر سببى است و جمله را چنين‏ معنا مى‏دهد" من به سبب شما يعنى به اينكه مردى رشيد از شما را منضم و همكار خود كنم ندارم تا او به يارى من قيام كند و شر شما را از من دفع نمايد" أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ" و يا بتوانم خود را به ركنى شديد بچسبانم و به قوم و قبيله‏اى منضم كنم كه قدرتى منيع داشته باشند و آنان شما را از من دفع كنند"، اين آن معنايى است كه با در نظر گرفتن زمينه گفتار، از آيه شريفه استفاده مى‏شود.

ولى بعضى «1» از مفسرين گفته‏اند:

معناى جمله" لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً" اين است كه من آرزو دارم كه اى كاش موقعيت و قدرت و جماعتى مدافع مى‏داشتم كه بوسيله آن موقعيت و آن قدرت و آن جماعت، شر شما را از ميهمانان خود دفع مى‏كردم. ليكن اين وجه درست نيست براى اينكه بنا بر اين وجه كلمه" بكم" در معنا تبديل شده به" بهم عليكم" و اين صحيح نيست.

بعضى «2» ديگر گفته‏اند: معناى جمله" لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً" اين است كه اى كاش خود نيرو مى‏داشتم و عليه شما قيام مى‏كردم. اين معنا نيز درست نيست براى اينكه از لفظ آيه به دور است.

بعضى «3» ديگر گفته‏اند: خطاب در آيه به ميهمانان است نه به قوم، و معنايش اين است كه لوط به ميهمانان گفت: آرزو دارم كه اى كاش به سبب شما داراى نيرويى مى‏شدم كه مى‏توانستم با آن نيرو در برابر اين قوم عرض اندام كنم. اين وجه نيز درست نيست، زيرا مستلزم انتقال خطاب از قوم به سوى ميهمانان است و اين انتقام هم بدون آوردن دليلى روشن در متن آيه باعث ابهام و تعقيد است و بدون ضرورت نمى‏توان كلام خداى تعالى را كه فصيح‏ترين كلام است حمل بر آن كرد و گفت كه خداى عز و جل در خصوص اين جمله مرتكب ابهام و تعقيد شده است.

فرشتگان مامور عذاب، خود را معرفى كرده، به لوط (ع) مى‏گويند از آن سرزمين دور شود ‏

" قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ ..."

يعنى فرستادگان پروردگار به آن جناب گفتند: مردم هرگز به تو نمى‏رسند، و عبارت" هرگز به تو نمى‏رسند" (لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ) كنايه است از اينكه بر تحقق دادن خواسته خود قادر نيستند، و معناى جمله اين است كه وقتى ماجرا بدينجا رسيد كه گفته‏هاى لوط كمترين اثرى‏ نبخشيد فرشتگان الهى خودشان را به وى معرفى نموده، گفتند" ما جوان امرد و از جنس بشر نيستيم،

(2) تفسير ابو الفتوح رازى، ج 6، ص 35، روح المعانى، ج 12، ص 108.

(3) تفسير المنار، ج 12، ص 135.