ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و بدون ترديد وقتى انجام عملى- چه خوب و
چه بد- در ميان مردمى سنت جاريه شد حق هم براى آنان در آن عمل ثابت مى‏شود و وقتى ترك عملى سنت جاريه شد حق ارتكاب آن نيز از آن مردم سلب مى‏شود.
و كوتاه سخن اينكه قوم لوط نظر آن جناب را به خاطرات خود او جلب كرده و به يادش آورده‏اند كه از نظر سنت قومى، ايشان حقى به دختران او ندارند زيرا آنها از جنس زنانند، و خود او مى‏داند كه منظورشان از حمله‏ور شدن به خانه‏اش چيست. اين بود آن وجهى كه در آيه مورد بحث به نظر ما رسيد و شايد بهترين وجه باشد و از آن گذشته بهترين وجه، وجه سوم است.

توضيح اين كلام لوط (ع) كه بعد از مايوس شدن از
...

توضيح اين كلام لوط (ع) كه بعد از مايوس شدن از انصراف قوم خود گفت:" لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ". و اقوال مختلف در اين باره‏ ‏

" قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ" مصدر" اوى" و مصدر ميمى" ماوى" كه ماضى" أوى" و مضارع" ياوى" از آن گرفته شده به معناى چسبيدن و منضم شدن به چيزى است و چون به باب افعال مى‏رود معناى منضم كردن به آن را مى‏دهد، گفته مى‏شود:" فلان آواه اليه" و يا" يؤويه اليه" يعنى فلانى، آن شخص و يا آن چيز را منضم به خود كرد. و كلمه" ركن" به معناى هر چيزى است كه ساختمان، بعد از بنيان بر آن تكيه دارد (مانند ستون و پايه).

از ظاهر كلام بر مى‏آيد كه لوط (ع) بعد از آنكه از راه امر به تقوى اللَّه و ترس از خدا و تحريك حس جوانمردى در حفظ موقعيت و رعايت حرمت خويش اندرزشان داد تا متعرض ميهمانان او نشوند و نزد ميهمانان آبرويش را نريزند و خجالتش ندهند و براى اينكه بهانه را از دست آنان بگيرد تا آنجا پيش رفت كه دختران خود را بر آنان عرضه كرد و ازدواج با دخترانش را پيشنهاد نمود و بعد از آنكه ديد اين اندرز مؤثر واقع نشد استغاثه كرد و يارى طلب نمود تا شايد در ميان آنان رشد يافته‏اى پيدا شود و او را عليه مردم يارى نموده مردم را از خانه او بيرون كند ولى ديد كسى اجابتش نكرد و هيچ مرد رشيدى يافت نشد تا از او دفاع كند و به يارى او برخيزد بلكه همه با هم به يك صدا گفتند:

" يا لوط لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ"

لذا ديگر راهى نيافت جز اينكه حزن و اندوه خود را در شكل اظهار تمنا و آرزو ظاهر كند و بگويد اى كاش در ميان شما يك يار و ياورى مى‏داشتم تا با كمك او شر ستمكاران را از خود دور مى‏كردم- و منظورش از اين ياور همان رجل رشيدى بود كه در استغاثه خود سراغ او را مى‏گرفته- و يا ركنى شديد و محكم مى‏داشتم يعنى قوم و قبيله‏اى نيرومند مى‏داشتم تا آنها شر شما را از من دفع مى‏كردند.

/ 573