ترجمه تفسیر المیزان جلد 10
لطفا منتظر باشید ...
ما فرشتگان پروردگار تو هستيم" و بدين وسيله آن جناب را خوشحال كردند و فهميد كه مردم دستشان به او نمىرسد و نمىتوانند از ناحيه آن جناب به خواسته خود برسند، و تتمه ماجرا چنين بود كه قرآن كريم در جايى ديگر فرمود:" وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ" «1» و به حكم اين كلام الهى، خداى تعالى ديدگان آنهايى كه به سوى شر سرعت مىگرفتند و بر در خانه حضرت لوط (ع) ازدحام كردند نابينا كرد و از ديدن پيش پاى خود محرومشان ساخت." فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ"- كلمه" أسر" أمر از ماده" اسراء" است كه مصدر باب افعال است و ثلاثى مجرد آن يعنى" سرى" با ضمه سين به معناى سير در شب است، در اينجا ممكن است بپرسى با اينكه جمله" فاسر" به معناى آن است كه: شبانه اهلت را حركت بده و از قريه بيرون ببر، ديگر چه حاجت بود به اينكه بفرمايد:" بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ- در قطعهاى از شب"؟ جواب مىگوييم: اين جمله نوعى توضيح است براى امر نامبرده و حرف" باء" در جمله" بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ" يا به معناى مصاحبت است و يا به معناى" فى" اگر به معناى مصاحبت باشد معناى آيه چنين مىشود:" از تاريكى شب استفاده كن، با قطعهاى از آن تاريكى اهلت را بيرون ببر" و اگر به معناى" فى" باشد چنين مىشود:" در قطعهاى از شب اهلت را بيرون ببر" و كلمه" قطع" در مورد هر چيزى به كار برود معناى طايفه و قسمت و بعضى از آن را مىدهد.و مصدر" التفات" كه نهى" لا يلتفت" از آن مشتق است مصدر باب افتعال است و ثلاثى مجرد آن" لفت" است، و راغب در معناى آن گفته: وقتى مىگويند:" لفته عن كذا- فلانى را از فلان كار لفت كرد" معنايش اين است كه او را منصرف ساخت. و اين ماده در قرآن كريم آمده كه مىفرمايد:" قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا" و از همين باب است كه مىگويد:" التفت فلان- فلانى التفات كرد" يعنى روى خود را از آن سويى كه داشت برگردانيد و زن لفوت آن زنى را گويند كه از شوهر قبلى فرزند به خانه شوهر فعلى آورده و از شوهرش روى بر مىگرداند و متوجه به آن فرزند مىشود. «2»
(1) مردم به قصد سوء به ميهمانان او حملهور شدند، پس ما چشمانشان را كور كرديم." سوره قمر، آيه 37"(2) مفردات راغب، ماده لفت.