باران مىفرستد، و از زمين (باز تحت هزاران شرائط و نظامى دقيق) گياهان گوناگون مىآفريند، و مىروياند." أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ"، آيا اين چشم و گوش را خود براى خود درست كردهايد؟
و يا اين بتهايى كه مىپرستيد؟ و يا خداى تعالى؟
او است كه به منظور تماميت فائده رزق، آنها را در اختيار شما قرار داد تا بوسيله آن دو، رزق طيب خود را تشخيص دهيد، چون اگر چشم و گوش نمىداشتيد موفق به اين تشخيص نمىشديد، و چيزى نمىگذشت كه تا آخرين نفرتان فانى مىشد." وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ" و كيست كه هر امر مفيد در باب خود را از غير مفيد خارج مىكند؟
" وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ"، و كيست كه انسان سعيد را از انسان شقى، و انسان شقى را از انسان سعيد خارج مىسازد؟
" وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ" و كيست كه نظام جارى در تمامى خلق را تدبير مىكند؟
" فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ"- به زودى خواهند گفت: او خداى تعالى است، و اعتراف خواهند كرد به اينكه همه تدبيرات جارى در انسان و غير انسان به او منتهى مىشود، چون وثنى مسلكان به اين معنا معتقدند. پس، رسول گرامى خود را مامور كرد به اينكه نخست آنان را توبيخ كند بر اينكه چرا تقواى الهى يعنى پرستش او را ترك كردند و غير او را پرستيدند، با اينكه حجت بر بطلان اين عمل بسيار روشن بود، و سپس از آن حجت نتيجه بگيرد كه يكتاپرستى واجب است، لذا در آغاز فرمود:" فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ" و سپس فرمود:" فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ".
" فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ" جمله اول كه مىفرمايد:
" فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ"- همانطور كه گفتيم- نتيجه بحث قبلى است، و در آن رب را به صفت" حق" توصيف كرده، تا هم براى مفاد حجت توضيحى باشد، و هم براى جمله بعدى كه مىفرمايد:" فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ" مقدمه و زمينهچينى باشد.
در جمله" فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ" لازمه حجت قبلى را يادآور شد، تا از آن نتيجهگيرى كند كه پس مشركين در پرستش بتها در ضلالتاند، چون وقتى ربوبيت خداى تعالى ربوبيتى حق باشد، قهرا هدايت در پيروى آن ربوبيت و در پرستش آن مقام است، زيرا هدايت تنها با حق است و نه غير آن، پس در نزد غير حق كه همان باطل باشد چيزى به جز ضلال نخواهد بود. و بنا بر اين، جمله مورد بحث در تقدير چنين است:
" فما ذا بعد الحق الذى معه الهدى الا الباطل الذى معه الضلال- پس بعد از حق، كه هدايت گره خورده به آن است چيزى به جز باطل كه ضلالت گره خورده به آن است وجود ندارد".