ازل رانده بود، و در امثال آيه" وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ ... هذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ" «1» از آن خبر داد.
و اگر وعده خود را با وصف" مسئولا- درخواست شده" توصيف كرد، به اين جهت بود كه متقين از پروردگار خود با زبان حال و استعداد، آن را خواسته بودند، و يا با زبان قال و دعاهاى خود از درگاه پروردگارشان مسألت نموده بودند، و يا بدين جهت بود كه ملائكه اين درخواست را براى متقين كردهاند، هم چنان كه قرآن كريم درخواست ملائكه را چنين حكايت مىكند:" رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ" «2» و يا آنكه جهت آن، همه اين درخواستها بوده.
مرحوم طبرسى در آيه مورد بحث گفته: جمله" كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً" حال از ضمير جنت است، كه در جمله" وُعِدَ الْمُتَّقُونَ" در تقدير است، و جمله" لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ" حال از متقون است «3». و تجزيهاى كه وى كرده، از تجزيه ساير مفسرين بهتر است، كه گفتهاند «4» هر دو جمله استينافى و ابتدايى، و در مقام تعليل و به منزله جواب از سؤال مقدر است.
" وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ..."
ضميرهاى جمع چهارگانه همه به كفار برمىگردد و مراد از" آنچه مىپرستند" ملائكه و معبودهاى بشرى و بتها است، اگر چنانچه كلمه" ما" را اعم از غير ذوى العقول و ذوى العقول بدانيم، و اگر مختص غير ذوى العقول بدانيم تنها شامل بتها مىشود.
و مشار اليه به اشاره" هؤلاء" در جمله" عِبادِي هؤُلاءِ" كفارند، و معناى آيه روشن است.
" قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ ... قَوْماً بُوراً" پاسخ معبودهاى كفار از سؤال خداى تعالى است، كه فرمود:" أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ- آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد؟"، و پاسخ خود را با تسبيح خدا آغاز كردند، و اين از ادب عبوديت است كه هر جا گفتگو از شرك و يا هر جا كه به وجهى بويى از شرك مىآيد خدا از آن تنزيه شود.
و معناى اينكه گفتند:" براى ما سزاوار نبود كه غير از تو اوليايى بگيريم" اين است
(1) سوره ص، آيات 49 تا 53. (2) پروردگار ما! ايشان را به جنات عدن داخل فرما. سوره مؤمن، آيه 8. (3) مجمع البيان، ج 7، ص 163. (4) روح المعانى، ج 17، ص 246.