اينكه اهل بهشت داراى مشيت مطلقند (لهم فيها ما يشاءون) به معناى خواستن عمل زشت و لغو و خارج از اراده و رضايت خداوند نيست
اين را گفتيم تا روشن گردد كه هر چند به حكم آيه مورد بحث اهل بهشت داراى مشيت مطلقند، هر چه بخواهند به ايشان داده مىشود، و ليكن در عين حال نمىخواهند مگر چيزى را كه مايه رضا و خوشنودى پروردگارشان باشد.و با اين بيان اشكالى كه به طور كلى به آيات ناطقه به اطلاق مشيت شده- مانند آيه مورد بحث- جواب داده مىشود، و آن اشكال اين است كه ممكن است اهل بهشت معصيت و عمل زشت و كار لغو را دوست بدارند، و يا كارى و چيزى را دوست بدارند كه باعث آزار سايرين باشد، و يا بخواهند افراد مخلد در آتش را نجات دهند، و يا بخواهند به مقامات انبياء و مخلصين از اولياء و هر كس كه ما فوق ايشان است برسند.و جوابش اين شد كه چگونه چنين اطلاقى از اينگونه آيات به دست مىآيد با اينكه خود خداى تعالى در خطاب به متقين فرموده:" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي" «1».زيرا به حكم اين آيه اهل بهشت به چيزى راضى و علاقمند مىشوند كه خدا نيز بدان راضى باشد، آرى، آنان نمىخواهند مگر آنچه را كه مايه خوشنودى خداست، پس هيچ وقت اشتهاى معصيت و كار زشت و شنيع، و كار لغو نمىكنند،" لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً" و نيز هرگز از چيزى كه مايه ناراحتى ديگران است خوششان نمىآيد، و نيز هرگز نمىخواهند كه عذاب از اهل جهنم (كه خدا عذاب آنان را خواسته) برداشته شود، و هرگز آرزو نمىكنند كه مقام بالاتر از خود را داشته باشند، چون آنچه كه خود دارند خدا برايشان پسنديده، و آنان بدان راضيند، و آنچه خدا دوست مىدارد دوست مىدارند." كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا"- يعنى اين وعدهاى كه به متقين داده شد، وعدهاى است بر عهده پروردگارت، و بر حضرتش عز و جل واجب است كه به وعده خود وفا كند، و اگر خدا وفاى به اين وعده را بر خود واجب كرده، به خاطر همان قضايى است كه گفتيم از روز(1) اى نفس آرامش يافته! به سوى پروردگارت برگرد در حالى كه تو از او راضى و او از تو راضى است، پس در زمره بندگانم درآى و در بهشتم داخل شو. سوره فجر، آيات 27- 30.