گفتگوى موسى (عليه السلام) با فرعون‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتگوى موسى (عليه السلام) با فرعون‏

" فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ" اين جمله بيان دستورى است كه در آيه قبل بود و فرمود:" فَاذْهَبا بِآياتِنا".

و جمله" فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ- پس بگوييد كه ما فرستاده رب العالمينيم" تفريع بر رفتن نزد فرعون است و اگر كلمه" رسول" را مفرد آورد، با اينكه دو نفر بودند، يا به اين اعتبار است كه هر يك از آن دو رسول بودند، و يا به اين اعتبار كه رسالتشان يكى بوده و آن اين بوده كه" أَنْ أَرْسِلْ ...- بنى اسرائيل را با ما بفرستى" و يا به اين اعتبار كه كلمه رسول در اصل مصدر بوده و مصدر در مفرد و جمع يكسان مى‏آيد و تقدير كلام اين است كه:

" ما دو نفر صاحب رسول رب العالمينيم" يعنى صاحب رسالت او هستيم. و اين احتمال آخرى را ديگران نيز آورده‏اند.

و جمله" أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ" تفسير رسالتى است كه از سياق استفاده مى‏شود، و مقصود از اين رسالت (كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى) اين است كه دست از آنان بردارى و آزادشان كنى، ولى چون مقصود اصلى اين بوده كه بنى اسرائيل را از مصر به سرزمين مقدس منتقل كنند، سرزمينى كه خداى تعالى وعده‏اش را به ايشان داده بود به همانجايى كه موطن اصلى پدرانشان ابراهيم و اسحاق و يعقوب (ع) بود، به همين جهت نگفتند:" بنى اسرائيل را آزاد كن"، بلكه گفتند:" با ما بفرست" يعنى با ما به سر زمين فلسطين بفرست.

" قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ" اين جمله استفهام انكارى است و توبيخ و سرزنش را مى‏رساند و كلمه" نربك" صيغه مع الغير از مضارع تربيت است و كلمه" وليد" به معناى كودك است.

وقتى كه فرعون متوجه سخنان موسى و هارون مى‏شود و سخنان آن دو را مى‏شنود، موسى را مى‏شناسد و لذا خطاب را متوجه او به تنهايى مى‏كند و مى‏گويد:" آيا تو نبودى كه ما، در كودكى تو را تربيت كرديم" و مقصودش از اين سخن اعتراض بر موسى بود از جهت دعايى كه موسى كرد، خلاصه: منظورش اين است كه تو خيال كرده‏اى ما تو را نمى‏شناسيم؟

مگر تو همان نبودى كه ما، در آغوش خود بزرگت كرديم در حالى كه كودك بودى و سالها از عمرت را در ميان ما به سر بردى؟ ما اسم و رسم تو را مى‏شناسيم و هيچ خاطره‏اى از تو و احوال تو را فراموش نكرده‏ايم، آن وقت چطور شد كه ناگهان رسول شدى، تو كجا و رسالت كجا؟ با اينكه اصل و فرعت را مى‏شناسيم.

" وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ"

/ 583