نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايان بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيه" أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ" «1» آمده است.

از آنچه كه در معناى آيه گذشت روشن شد كه جمله" اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ" نظمى طبيعى دارد و آن اين است كه جمله" اتخذ" فعلى است متعدى به دو مفعول كه" الهه" مفعول اول و" هواه" مفعول دوم آن است و همين نظم با سياق سازگارى دارد، چون گفتگو در سياق آيات، پيرامون شرك مشركين و عدولشان از پرستش خدا به پرستش بتها و اعراضشان از اطاعت حق، يعنى اطاعت خدا و رو آوردنشان به اطاعت هوى، منشا اصلى شرك بود و اين طائفه قبول داشتند كه اله و معبودى مطاع دارند و درست هم فهميده بودند، چيزى كه هست معتقد بودند آن اله مطاع، همان هواى نفس خودشان است، لذا همان را مطاع خود گرفته به جاى اينكه حق را اطاعت كنند آن را اطاعت كردند و هوى را در جاى حق نشاندند، نه اينكه مطاع را در جاى غير مطاع نشانده باشند، دقت فرمائيد.

با همين بيان روشن مى‏شود اينكه جمعى «2» از مفسرين گفته‏اند:" كلمه" هواه" مفعول اول و كلمه" الهه" مفعول دوم فعل" اتخذ" است و چون تعجب همه ناشى از خدا شدن هواست لذا هوى را مقدم ذكر كرده" صحيح نيست. و همچنين كلام بعضى «3» ديگر كه گفته‏اند اين تقدم و تاخر به منظور افاده حصر بوده، زيرا همانطور كه گفتيم اصلا تقديم و تاخيرى در نظم آيه نيست، تا اين محمل‏ها را برايش درست كنيم، مفسرين نامبرده به خاطر همين اشتباه مباحثى طولانى براى توجيه تقديم و تاخير آورده‏اند كه ما از ايراد آن چشم پوشيديم، چون همين مقدار كه ما در تفسير آيه آورديم كافى است- ان شاء اللَّه تعالى.

نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايان بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا

" أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا" كلمه" ام" به اصطلاح اهل فن، منقطعه است و" حسبان" به معناى ظن و پندار است و ضميرهاى جمع به اعتبار معنا همه به موصولى بر مى‏گردند كه در آيه قبلى بود و ترديد ميان گوش و عقل از اين نظر است كه وسيله آدمى به سوى سعادت يكى از اين دو طريق است، يا اينكه خودش تعقل كند و حق را تشخيص داده پيرويش نمايد، يا از كسى كه‏

(1) آيا فكر مى‏كنى چه كسى بعد از خدا مى‏تواند كسى را كه هواى نفس خويش را معبود گرفته و همان هوى، او را دانسته گمراه كرده و بر گوش و قلبش مهر نهاده و بر چشمش پرده افكنده هدايت كند؟! ... سوره جاثيه، آيه 23.

(2 و 3) روح المعانى، ج 19، ص 23.

/ 583