فرعون به موسى (عليه السلام) بر چسب ديوانگى مىزند و او را تهديد به زندان مىكند
" قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ"- اين جمله، حكايت كلام دوم فرعون است، كه از در هوچىگرى و مسخره، رسالت او را به حاضرين نسبت داد و گفت رسولى كه نزد شما فرستاده شده، چون خواست بگويد شان من اجل است از اينكه رسولى نزد من فرستاده شود، در نهايت هم به او نسبت ديوانگى داد، كه چرا گفت: پروردگار شما و پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته شما ...و اگر اين گفتار وى را تشريح كنيم چنين مىشود كه گويا خواسته است بگويد: اين مرد ديوانه است، براى اينكه سخنانش آشفته است و حكايت مىكند از اينكه نيروى تعقلش پريشان و آشفته شده، براى اينكه مىگويد: من رسول رب العالمينم و چون مىپرسم رب العالمين چيست؟ دوباره همان رب العالمين را با عبارتى ديگر تكرار مىكند و وقتى از سخن او تعجب مىكنم، دوباره گفتار خود را تفسير كرده مىگويد: رب شما و پدران گذشته شما." قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ"- از ظاهر سياق بر مىآيد كه مراد از" مشرق" آن طرفى است كه آفتاب و ساير ستارگان آسمان، طلوع مىكنند و مراد از" مغرب" آن جهتى است كه بر حسب حس ظاهرى ما، در آن طرف غروب مىكنند، و مراد از" ما بين آن دو"، ما بين مشرق و مغرب است كه شامل همه عالم محسوس شده، در نتيجه عبارت اخراى همان عبارت قبلى مىشود، كه فرمود:" رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا".پس اين جواب، اعاده همان جواب اول است، و همان غرض را كه عبارت بود از اتصال تدبير و اتحاد آن، دنبال مىكند، البته به بيانى ديگر و آن اين است كه: هر طلوعى وقتى طلوع است كه غروبى هم در مقابلش باشد و وقتى هر طلوعى غروبى داشت، ناگزير هر مشرق و مغربى وقتى متصور است كه وسطى هم بين آن دو باشد، هم چنان كه در پاسخ اول، وقتى آسمان قابل تصور است كه زمينى در مقابلش باشد و وقتى آسمان و زمينى، متصور است كه واسطهاى هم بين آن دو باشد و وقتى مشرقى به مغربى مرتبط مىشود و هر دوى آنها به وسطى مرتبط مىگردند كه تنها يك تدبير در آنها به كار رود. و خلاصه، اين قسم از ارتباط و اتحاد غير از يك تدبير نمىپذيرد، هم چنان كه در عالم انسانيت نيز هر امت موجودى ارتباط وجودى به امتهاى گذشته دارد، ارتباط پدر، فرزندى، و همه انسانهاى گذشته و حاضر يك نوعند و چون نوع يكى است، تدبير در آن نيز يكى است، پس مدبر هم يكى است.در آخر جواب اول كه گفت:" اگر اهل يقين باشيد"، و در آخر جواب مورد بحث كه فرموده:" اگر تعقل كنيد"، خواسته است جواب عبارت فرعون را بدهد كه از باب استهزاء و اهانت به حاضرين رو كرد كه:" هيچ مىشنويد اين مرد چه مىگويد؟" و در آخر هم او را