معناى" خبء" و مفاد آيه:" أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..." و حجتى كه عليه پرستش آفتاب متضمن است
كلمه" خبء" به طورى كه در مجمع البيان گفته: به معناى اسم مفعول يعنى" مخبوء" است، و مخبوء به معناى هر چيزى است كه در احاطه غير خود، قرار گيرد، بطورى كه ديگر نشود ادراكش كرد و اين كلمه مصدر است كه كار صفت را انجام داده، در ماضى ثلاثى آن مىگويى" خباته" و در متكلم وحده مضارع مىگويى" اخبئه" و آنچه خداى تعالى از عالم عدم به عالم وجود مىآورد همين وضع را دارد «2».پس، عبارت" يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"، استعاره است، گويا موجودات در پس پرده عدم و زير طبقات نيستى قرار داشتند و خدا آنها را يكى پس از ديگرى از آنجا به عالم وجود درآورد.بنا بر اين، اين نامگذارى- كه ايجاد و بيرون كردن از عدم را خبء ناميد- قريب به نامگذارى ديگرى است و آن كلمه" فطر" است، كه در بسيارى از آيات، خلقت را فطر، و خالق را فاطر ناميده است، و" فطر" به معناى پاره كردن است، گويا خداى تعالى عدم را پاره مىكند و موجودات را از شكم آن بيرون مىآورد.گفتيم كه استعمال كلمه" خبء" استعاره است، ليكن ممكن است بگوييم: اين استعمال حقيقى و بدون استعاره است، چيزى كه هست احتياج به بيانى دارد كه اينجا محل آن بيان نيست. بعضى «3» هم گفتهاند: مراد از" خبء" غيب است و مراد از اخراج خبء، علم(1) كشاف، ج 3، ص 361.(2 و 3) مجمع البيان، ج 7، ص 219.