معناى" خب‏ء" و مفاد آيه:" أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..." و حجتى كه عليه پرستش آفتاب متضمن است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چون وقتى بنا شد غير از راه خدا راهى نباشد و آن يك راه هم از دستشان برود، ديگر راهى ندارند، در نتيجه اهتداء نخواهند داشت، (دقت فرماييد).

أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ" قرائتى كه فعلا داير و معمول است همين است كه آورديم كه كلمه" الا" با تشديد لام خوانده مى‏شود و مركب است از دو كلمه" ان" و" لا" و اين آيه عطف بيان است براى كلمه" اعمالهم" و مى‏فهماند آن اعمالى كه شيطان از ايشان زينت داد، اين بود كه براى خدا سجده نكنند.

بعضى «1» از مفسرين گفته‏اند: لامى بر سر" الا" بوده و حذف شده است و اصل آن" لئلا" بوده و معناى آيه اين است كه: شيطان ضلالت ايشان را زينت داد تا براى خدا سجده نكنند.

معناى" خب‏ء" و مفاد آيه:" أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..." و حجتى كه عليه پرستش آفتاب متضمن است‏

كلمه" خب‏ء" به طورى كه در مجمع البيان گفته: به معناى اسم مفعول يعنى" مخبوء" است، و مخبوء به معناى هر چيزى است كه در احاطه غير خود، قرار گيرد، بطورى كه ديگر نشود ادراكش كرد و اين كلمه مصدر است كه كار صفت را انجام داده، در ماضى ثلاثى آن مى‏گويى" خباته" و در متكلم وحده مضارع مى‏گويى" اخبئه" و آنچه خداى تعالى از عالم عدم به عالم وجود مى‏آورد همين وضع را دارد «2».

پس، عبارت" يُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"، استعاره است، گويا موجودات در پس پرده عدم و زير طبقات نيستى قرار داشتند و خدا آنها را يكى پس از ديگرى از آنجا به عالم وجود درآورد.

بنا بر اين، اين نامگذارى- كه ايجاد و بيرون كردن از عدم را خب‏ء ناميد- قريب به نامگذارى ديگرى است و آن كلمه" فطر" است، كه در بسيارى از آيات، خلقت را فطر، و خالق را فاطر ناميده است، و" فطر" به معناى پاره كردن است، گويا خداى تعالى عدم را پاره مى‏كند و موجودات را از شكم آن بيرون مى‏آورد.

گفتيم كه استعمال كلمه" خب‏ء" استعاره است، ليكن ممكن است بگوييم: اين استعمال حقيقى و بدون استعاره است، چيزى كه هست احتياج به بيانى دارد كه اينجا محل آن بيان نيست. بعضى «3» هم گفته‏اند: مراد از" خب‏ء" غيب است و مراد از اخراج خب‏ء، علم‏

(1) كشاف، ج 3، ص 361.

(2 و 3) مجمع البيان، ج 7، ص 219.

/ 583