تمثيل نور خدا به نور چراغ (مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ ...) براى بيان تابش نور ايمان و معرفت بر قلوب مؤمنين
" كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ"- آنچه تشبيه به مشكات شده، به مشكات و همه خصوصياتى كه در آيه براى آن آمده تشبيه شده، نه تنها به كلمه مشكات، يعنى" فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ ..." همه در اين تشبيه دخالت دارند، چون اگر تنها به مشكات تشبيه شده باشد معنا فاسد مىشود، و اين در تمثيلات قرآن نظاير زيادى دارد." الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ"- تشبيه" زجاجه" به" كوكب درى" به خاطر شدت و بسيارى لمعان نور مصباح و تابش آن است، معمولا وقتى شيشه را روى چراغ بگذارند بهتر مىسوزد، و ديگر با وزش باد نوسان و اضطراب پيدا نمىكند و در نتيجه مانند كوكب درى مىدرخشد و درخشش آن ثابت است." يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ، لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ، وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ"- اين آيه خبر بعد از خبر است براى مصباح، يعنى مصباح مىسوزد در حالى كه اشتعال خود را از درخت مبارك زيتونى گرفته كه نه غربى است و نه شرقى، يعنى اشتعالش از روغن است كه از درخت زيتون گرفته مىشود. و مقصود از اينكه فرمود آن درخت نه شرقى است و نه غربى اين است كه نه در جانب مشرق روييده و نه در جانب مغرب، تا در نتيجه سايه آن در جانب مخالف بيفتد، و ميوهاش به خوبى نرسد و روغنش صاف و زلال نشود، بلكه در وسط قرار دارد و ميوهاش به خوبى مىرسد و روغنش زلال مىشود.دليل بر اين معنا، جمله" يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ، وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ" است، چون ظاهر سياق اين است كه مراد از آن، صفا و زلالى روغن و كمال استعداد آن براى اشتعال است و اين صفاى روغن از درختى حاصل مىشود كه داراى آن دو صفت نه شرقى و نه غربى باشد.و اما گفتار بعضى «1» از مفسرين كه گفتهاند: مراد از جمله" لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ" اين است كه درخت مذكور درخت دنيايى نيست تا در مشرق و يا در مغرب برويد بلكه درخت بهشتى است و همچنين گفتار بعضى «2» ديگر كه گفتهاند: مراد اين است كه اين درخت از درختان مشرق معمور و مغرب معمور دنيا نيست، بلكه از درختان شام است در ميان مشرق و مغرب قرار دارد كه زيت آن بهترين زيت است، قابل قبول نيست، چون از سياق فهميده نمىشود." نُورٌ عَلى نُورٍ"- اين جمله خبر است براى مبتداى حذف شده و آن مبتدا ضميرى(1) مجمع البيان، ج 7، ص 143 به نقل از حسن.(2) مجمع البيان، ج 7، ص 143 به نقل از ابن زيد.