توصيف بى خبرى و استبعاد و انكار مشركين نسبت به قيامت
" بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ" كلمه" ادارك" در اصل" تدارك" بوده، و تدارك به معناى اين است كه اجزاى چيزى يكى پس از ديگرى (مانند حلقه زنجير) بيايد تا تمام شود و چيزى از آن باقى نماند و در اينجا معناى" تدارك علمشان در آخرت" اين است كه ايشان علم خود را تا آخرين جزءش در باره غير آخرت مصرف كردند، تا بكلى تمام شد، و ديگر چيزى از آن نماند، تا با آن امر آخرت را دريابند بنا بر اين، جمله مذكور در معناى اين آيه است كه مىفرمايد:" فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا، ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ" «1» و كلمه" عمون" جمع عمى است.بعد از آنكه احتجاج خداى تعالى در آيه قبل بدينجا منتهى شد كه احدى غير از خداى تعالى هنگام بعث را نمىداند و با همين جمله مشركين را مجاب كرد، در آيه مورد بحث رو به پيغمبر خود مىكند و به يادش مىآورد كه مشركين قابل خطاب نيستند و از اين مرحلهها بدورند، چون هيچ خبرى از امور آخرت ندارند، تا چه رسد به وقت و ساعت آن، و اين بدان جهت است كه ايشان آنچه استعداد براى درك و علم داشتند، همه را در ماديات و زندگى دنيا مصرف كردند، در نتيجه نسبت به امور آخرت در جهل مطلقند، بلكه اصلا در باره آخرت ترديد مىكنند، چون از طرز احتجاجاتشان بر نبود قيامت كه جز استبعاد، اساسى ندارد، همين معنا برمىآيد، بلكه از اين بالاتر، آنان نسبت به امور آخرت كورند، يعنى خدا دلهايشان را از تصديق بدان و اعتقاد به وجود آن كور كرده است.پس از اين بيان معلوم شد كه چرا كلمه" بل" كه براى اعراض است در يك آيه تكرار شده؟ و روشن گرديد كه مراتب محروميت مشركين از علم به آخرت مختلف است و آيه شريفه(1) روى بگردان از كسى كه از ياد ما اعراض كرده، غير از زندگى دنيا چيزى نمىخواهد، آرى اينان علمشان همان قدر است. سوره نجم، آيه 30.