بحث روايتى‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گمراه و تو نمى‏توانى دعوتت را به گوش كران آن هم در حالى كه پشت مى‏كنند و مى‏روند برسانى- و چه بسا قيد" در حالى كه پشت مى‏كنند و مى‏روند" براى همين باشد كه اگر پشت نمى‏كردند، باز ممكن بود و لو با اشاره حرف را به ايشان فهمانيد- و نيز تو نمى‏توانى كور را از گمراهيش رهانيده و هدايتش كنى، تنها قدرتى كه تو دارى اين است كه دعوتت و آيات ما را كه دلالت بر ما مى‏كند به گوش مؤمنين برسانى، چون مؤمنين به خاطر اذعان و ايمانى كه به اين حجت‏هاى حقه دارند تسليم ما هستند و تو را در آنچه كه دلالت مى‏كنى تصديق مى‏كنند.

با اين بيان چند نكته روشن گرديد:

اولا: مراد از سماع هدايت است.

ثانيا: مراد از آيات، ادله و حجت‏هايى است كه بر توحيد و معارف حقى كه از فروع توحيد است دلالت مى‏كند.

ثالثا: اينكه هر كس حجت‏هاى حق را چه از آيات آفاق باشد و چه از آيات انفس، با سلامت عقل تعقل كند و آن گاه با ايمان و انقياد تسليم آن شود، چنين كسى از مردگان و از مهر شدگان، كه خدا بر گوش و چشمشان مهر نهاده نيست.

بحث روايتى‏

در تفسير قمى در ذيل جمله" وَ سَلامٌ عَلى‏ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‏" آورده كه امام فرمود:

منظور از اين بندگان آل محمد (ع) هستند «1».

مؤلف: اين روايت را تفسير جمع الجوامع نيز، از ائمه اهل بيت (ع) به دو نحو آورده، يكى بدون سند، و ديگرى هم بطور مضمر (يعنى گفته: از آن جناب و معين نكرده از كدام يك از ائمه نقل كرده) «2».

خواننده عزيز به خاطر دارد كه در بيان گذشته خود كه در ذيل همين آيه آورديم، گفتيم: از سياق برمى‏آيد كه مراد از اين بندگان به حسب مورد آيه انبياء (ع) هستند كه به نعمت اصطفاء متنعم بودند و خداى تعالى داستانهاى جمعى از ايشان را در قرآن كريم آورده. بنا بر اين، اگر روايت صحيح باشد از قبيل جرى و تطبيق فرد بر كلى خواهد بود.

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 129.

(2) تفسير جوامع الجامع، ص 333.

/ 583