چند روايت در باره اسم اعظم و اينكه وصى سليمان (عليه السلام) (آصف بن برخيا) اسم اعظم را مى‏دانسته و اشاره به وجوهى در باره آوردن تخت بلقيس" قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كه در ذيل جمله" فَهُمْ يُوزَعُونَ" فرمود: يعنى جلو لشكر را مى‏گرفتند تا دنباله آنان برسد و يك جا جمع شوند «1».

و در احتجاج از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه در حديثى فرمود: در پاره‏اى از لهجه‏هاى عرب" ناظره" به معناى منتظره است، مگر نشنيدى كلام خداى عز و جل را كه مى‏فرمايد:" فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ" كه معنايش منتظره است «2».

و در بصائر به سند خود از جابر از ابى جعفر (ع) روايت كرده كه فرمود: اسم اعظم خدا از هفتاد و سه حرف تشكيل شده، كه از آن يك حرفش نزد آصف بوده و با آن تكلم كرد، زمين بين سليمان و بلقيس خسف شد و او تخت را با دست خود گرفته از آنجا برداشت و اينجا گذاشت، دوباره زمين به حال اولش برگشت. و اين تحويل و تحول در كمتر از يك چشم بر هم زدن صورت گرفت، در حالى كه از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرفش نزد ما است و يكى نزد خداى تعالى است، كه آن را براى علم غيب خودش نگاه داشته است و عين حال" لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم" «3» مؤلف: اين معنا از امام صادق (ع) نيز نقل شده «4» و مرحوم كلينى آن را در كافى از جابر از امام باقر و نيز از نوفلى از ابى الحسن صاحب عسكر (ع) روايت كرده است «5».

و اينكه فرمود: اسم اعظم از اين قدر حرف تشكيل شده و نزد آصف يك حرف از آن بوده، كه با گفتن آن چنين و چنان شد، منافات با مطلبى كه ما در باره اسم اعظم گفتيم ندارد، چون ما در آنجا گفتيم اسم اعظم از مقوله الفاظ نيست، اين روايت هم نمى‏گويد از مقوله الفاظ است، بلكه سياق آن دلالت دارد بر اينكه مرادش از حرف، حروف لفظى نيست و تعبير به حرف از باب اين است كه خواسته است با زبان مردم حرف بزند، مردمى كه معهود در ذهنشان از اسم، اسم لفظى و مركب از حروف ملفوظه است.

چند روايت در باره اسم اعظم و اينكه وصى سليمان (عليه السلام) (آصف بن برخيا) اسم اعظم را مى‏دانسته و اشاره به وجوهى در باره آوردن تخت بلقيس" قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ"

و در مجمع در ذيل جمله" قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ" گفته است: در معناى اين جمله چند وجه است ... پنجم اينكه زمين برايش درهم پيچيده شد، و اين معنا از امام صادق‏

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 129.

(2) احتجاج، ج 1، ص 362.

(3) بصائر الدرجات، ص 208، ح 1.

(4) بصائر الدرجات، ص 209، ح 7.

(5) كافى، ج 1، ص 230، ح 1- 2.

/ 583