بيان اينكه مضمون رواياتى كه مفردات آيه نور را به رسول خدا و اهل بيت (عليهم الصلاة و السلام) تطبيق مىكنند صرفا تطبيق است نه تفسير
مؤلف: اين روايت از قبيل اشاره به بعضى مصاديق است و آن افضل مصاديق است كه رسول خدا (ص) و طاهرين از اهل بيت آن جنابند، و گرنه آيه شريفه به ظاهرش شامل غير ايشان نيز مىشود و انبياء و اوصياء و اولياء همه را شامل مىگردد.بله، عموميت آيه اين قدر هم نيست كه همه مؤمنين را هم شامل شود، چون در وصف مصاديق صفاتى را قيد كرده كه شامل همه نمىشود، مانند اينكه بيع و تجارت ايشان را از ياد خدا غافل نمىسازد و معلوم است كه غير نام بردگان هر قدر هم ايمانشان كامل باشد باز دچار غفلت مىشوند.روايات متعددى هم از طرق شيعه وارد شده كه مفردات آيه نور را به رسول خدا (ص) و اهل بيت او تطبيق مىكند و اين البته صرف تطبيق است نه تفسير، دليل اينكه تطبيق است نه تفسير، اختلاف اين روايات است، مثلا در روايت كلينى در روضه كافى كه به سند خود از جابر از ابى جعفر (ع) آورده، آمده كه" مشكاة" قلب رسول خدا (ص) و" مصباح" نورى است كه علم در آن است و" زجاجه" على و يا قلب على (ع) و" شجره مباركه زيتونه"- كه نه شرقى است و نه غربى- ابراهيم خليل (ع) است، كه نه يهودى بود و نه نصرانى، و جمله" يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ" را معنا كرده كه نزديك است اولاد ايشان به نبوت سخن گويند، و لو فرشته وحيى به ايشان نازل نشود «2».ولى در روايتى كه توحيد به سند خود از عيسى بن راشد از امام باقر (ع) آورده، آمده است كه" مشكاة" نور علم در سينه رسول خدا (ص) و" زجاجه" سينه على (ع) است كه" يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ" نزديك است عالم از آل محمد به علم تكلم كند قبل از آنكه سؤال شود،" نُورٌ عَلى نُورٍ" امامى است كه مؤيد به نور علم(1) توحيد صدوق، ص 157، ح 2.(2) روضه كافى، ج 8، ص 379، ح 574.